خيلي ممنون براى اين تفسير عظيم ، من يادكرى فارسى فقط براى فهم معناهاى روحاني وعرفاني از شاعران مثال حضرت مولانا وحافظ وسعدي " رضوان الله عليهم " واين تفسير خيلي ممتاز ومن خيلي متشكرم . نهنگ به معناهاى صوفي وعارفان اشارة دربارة تـسـبـيــح و ذكر الله المستمر 😊😊
این شعر به نظرم در مورد عشق نیست. در مورد سیر و سلوک در خود، سودای شناخت خود هست. وقتی انسان خودش رو بی واسطه میبینه مانند تصویری که توی شعر ایجاد میکنه وهم انگیز، ترسناک و سوررئال هست. اون کشتی خود مولاناست که در این سیر و سلوک به درجهذای از شناخت از جهان و خودش میرسه که خودش رو در دریایی پرتلاطم از معنا میبینه، موجی به کشتی میخوره و کشتی یعنی مولانا رو، یا در واقع خود یا ego مولانا رو تکه تکه میکنه و مولانا رو از خود تهی میکنه. اینجاست که بی واسطه با خود واقعی میشه روبرو شد. نهنگی میاد و اون دریای معنی رو میبلعه که استعاره از آگاهیه که در اون لحظه مولانا بهش رسیده، و وقتی اون دریای خشک شده دوباره نهنگ رو میشکافه مولانا غرق در بی چون میشه، یغنی متوجه میشه اون آگاهی هم گویا درست نیست و معانی زیادی برای فهمیدن وجود داره، و این فهمی که توسط دریا خورده شد تشبیه به گنج قارون میکنه که قارون خیلی بهش میبالید ولی از دستش داد، حالا این آکاهی که مثل نهنگی بوده به یکباره و بلافاصله از دست میره، بعد میگه چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا، یعنی اون معانی و آکاهی ها همه رفتند، چه دانم من دگر چون شد، که چون غرق از در بی چون، یعنی من غرق پر ندانم ها هستم، من سودای فهمیدن داشتم و دیدم که هیچ نفهمیدم، آخرش میگه ندانم خای بسیار است لیکن من نمیدانم، چون از اون عالم معنا، یا اون اقیانوس پرخون معنی و آگاهی فقط تونستم به اندازه یک کف دست افیون بخورم، یعنی از یک اقیانوس به کف دست فهمیدم و همون هم مانند افیونی است که باعث آرام شدن یا شاید اعتیاد من به این سودای شناخت بشه
جناب این تفسیر شعر نیست این که شما می فرمایید معنی شعر است مولوی در این شعر مراحل سلوک یا همان هفت شهر عشق را بیان می کند اولش سودا یا همان طلب است و آخرش فنا که همان غرق شدن موجود قابل تجسم در غیر قابل تجسم است ضمنا شما اشعار را هم کمی اشتباه می خوانید یعنی شعله کشیدن آتشی چون آتش دوزخ در دل سالک که دل تشبیه به دوزخ میشود دریا دراین شعر معرفت است که سالک یا همان کشتی تخته تخته میشود و دریای معرفت را در می نوردد و غنی می شود و.......الا آخر
چناب شعر فارسی خوندن بلد نیستی مجبور هم نیستی بخونی ! چون غلط میخونی..... دلم را دوزخی نیست.... دلم را دورخی « ی در اینجا کشیده است» یعنی همانند دوزخی سازد .... یعنی از دلم یک جهنمی درست میکند..... یعنی دل تبدیل به جهنم میشود ... اما اینطور که شما میخوانید دل مستحق رفتن به جهنم میشود....
دوست گرامی از اینکه راهنمایی کردید ولی همگان از آن بی نیاز نیستیم و همینکه این دوست عزیز همت گمارده و روایات اصیل را بازگو میکند جای سپاس دارد و ما اقرار به ندانستن همیشه برقرار است زیرا نادانسته ها بسیار بلکه بی انتها است. اما نهی دیگران از عدم انجام نیک شاید به همان اندازه خطا باشد که خواندن کلمات و یا تعبیر نادرست این هموطن گرامی . موفق باشید❤❤❤❤
ممنون از این تفسیر زیبا
عالی بود ❤❤
با سلام خدمت شما
از شما بابت کیفیت خوب مطالب ممنونم، ویدئو ها بسیار مفید و عالی هستند. لطفا باز هم ویدئو بسازید.
بسیار عالی
فوق العاده بود
متشکرم از لطفتون. 🙏
خیلی عالی بود لذت بردیم
خواهش می کنم. سبز باشید.
به به از خدا جوییم توفیق ادب
ارادت :)
عالی👌
به به، مثل همیشه عالی🙏🙏🙏
ممنونم :)
به به زیبا👌🏻🌹😍
ممنونم. زیبابین باشید.
خيلي ممنون براى اين تفسير عظيم ، من يادكرى فارسى فقط براى فهم معناهاى روحاني وعرفاني از شاعران مثال حضرت مولانا وحافظ وسعدي " رضوان الله عليهم " واين تفسير خيلي ممتاز ومن خيلي متشكرم . نهنگ به معناهاى صوفي وعارفان اشارة دربارة تـسـبـيــح و ذكر الله المستمر 😊😊
🌹🌹🌹
سپاسگزارم
درود بر شما خسته نباشید اگه میشه از بیدل دهلوی هم تفسیر کنید ممنون از پیج خوبتون
🙏🏻🙏🏻🙏🏻🌺🌺🌺❤️❤️❤️
سپاس
زدیمت کشاد همرای ای تحلیلت.
این شعر به نظرم در مورد عشق نیست. در مورد سیر و سلوک در خود، سودای شناخت خود هست. وقتی انسان خودش رو بی واسطه میبینه مانند تصویری که توی شعر ایجاد میکنه وهم انگیز، ترسناک و سوررئال هست. اون کشتی خود مولاناست که در این سیر و سلوک به درجهذای از شناخت از جهان و خودش میرسه که خودش رو در دریایی پرتلاطم از معنا میبینه، موجی به کشتی میخوره و کشتی یعنی مولانا رو، یا در واقع خود یا ego مولانا رو تکه تکه میکنه و مولانا رو از خود تهی میکنه. اینجاست که بی واسطه با خود واقعی میشه روبرو شد. نهنگی میاد و اون دریای معنی رو میبلعه که استعاره از آگاهیه که در اون لحظه مولانا بهش رسیده، و وقتی اون دریای خشک شده دوباره نهنگ رو میشکافه مولانا غرق در بی چون میشه، یغنی متوجه میشه اون آگاهی هم گویا درست نیست و معانی زیادی برای فهمیدن وجود داره، و این فهمی که توسط دریا خورده شد تشبیه به گنج قارون میکنه که قارون خیلی بهش میبالید ولی از دستش داد، حالا این آکاهی که مثل نهنگی بوده به یکباره و بلافاصله از دست میره، بعد میگه چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا، یعنی اون معانی و آکاهی ها همه رفتند، چه دانم من دگر چون شد، که چون غرق از در بی چون، یعنی من غرق پر ندانم ها هستم، من سودای فهمیدن داشتم و دیدم که هیچ نفهمیدم، آخرش میگه ندانم خای بسیار است لیکن من نمیدانم، چون از اون عالم معنا، یا اون اقیانوس پرخون معنی و آگاهی فقط تونستم به اندازه یک کف دست افیون بخورم، یعنی از یک اقیانوس به کف دست فهمیدم و همون هم مانند افیونی است که باعث آرام شدن یا شاید اعتیاد من به این سودای شناخت بشه
جناب این تفسیر شعر نیست این که شما می فرمایید معنی شعر است مولوی در این شعر مراحل سلوک یا همان هفت شهر عشق را بیان می کند اولش سودا یا همان طلب است و آخرش فنا که همان غرق شدن موجود قابل تجسم در غیر قابل تجسم است ضمنا شما اشعار را هم کمی اشتباه می خوانید یعنی شعله کشیدن آتشی چون آتش دوزخ در دل سالک که دل تشبیه به دوزخ میشود دریا دراین شعر معرفت است که سالک یا همان کشتی تخته تخته میشود و دریای معرفت را در می نوردد و غنی می شود و.......الا آخر
متشکرم که تفسیر خودتون رو نوشتین. بابت اشتباهخوندن هم امیدوارم روح بلند مولوی ببخشه.
چناب شعر فارسی خوندن بلد نیستی مجبور هم نیستی بخونی ! چون غلط میخونی..... دلم را دوزخی نیست.... دلم را دورخی « ی در اینجا کشیده است» یعنی همانند دوزخی سازد .... یعنی از دلم یک جهنمی درست میکند..... یعنی دل تبدیل به جهنم میشود ... اما اینطور که شما میخوانید دل مستحق رفتن به جهنم میشود....
متشکرم از نظرتون. درست میگید.
دوست گرامی از اینکه راهنمایی کردید ولی همگان از آن بی نیاز نیستیم و همینکه این دوست عزیز همت گمارده و روایات اصیل را بازگو میکند جای سپاس دارد و ما اقرار به ندانستن همیشه برقرار است زیرا نادانسته ها بسیار بلکه بی انتها است. اما نهی دیگران از عدم انجام نیک شاید به همان اندازه خطا باشد که خواندن کلمات و یا تعبیر نادرست این هموطن گرامی . موفق باشید❤❤❤❤
هم خواندن و هم تفسیر پر از ایراد است
عالی بود ❤