افسانه شهادت حضرت فاطمه در مناظره استاد هاشمی با یک آخوند نابغه و اهل علم به اثبات رسید

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 14 окт 2024
  • افسانه شهادت حضرت فاطمه در مناظره استاد هاشمی با یک آخوند نابغه و اهل علم به اثبات رسید

Комментарии • 910

  • @sadegh2000
    @sadegh2000 5 лет назад +21

    من به عنوان یک شیعه افسانه شهادت حضرت فاطمه رو قبول ندارم چون اگه قبول کنم باید نعوذ بلله بیغیرتی حضرت علی رو هم قبول کنم این کسی هم زنگ زد عجب اسکولی بود😂😂😂

    • @mahmoudmoosavi8507
      @mahmoudmoosavi8507 4 года назад +1

      وقتی خود ابوبکر در منابع سنی. اقرار و اعتراف به حمله به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می کند و در دم مرگ از چنین کاری. اظهار پشیمانی می کند.
      پس بهتر است تو گوه اضافی برای تکذیب چنین مسئله ای نخوری و ماتحت خودت را با آتش دوزخ. نزدیک و همسایه نکنی 😂😂😂
      روایت طبری را نقل می‌کنم، از قول خلیفه ابی بکر می‌گوید: من بر چیزی افسوس نمی‌خورم مگر بر سه مورد که انجام دادم تا آنجا که گفت: ای کاش خانه فاطمه سلام‌الله‌علیها را نگشوده بودم، اگرچه برای جنگ بسته شده بود.

    • @toofansafa1412
      @toofansafa1412 4 года назад +3

      @@mahmoudmoosavi8507 ای خو قصه حضرت عمر بود ابوبکر از کجا شد🙄😳😂😂😂

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      سلام برادر گرامی
      حضرت علی به مسلحت و برای جلوگیری از جنگ داخلی مجبور به سکوت بودند چرا که پیامبر عزیز اسلام از چنین پیشامدی و فتنه خلافای اول و دوم به امام علی خبر داده بودند

    • @سیامککریمیپور
      @سیامککریمیپور 2 года назад

      بخدا منم هیچوقت این افسانه رو قبول نمیکنم چون توهین به امام علی هستش

    • @awabaran9396
      @awabaran9396 2 года назад

      علی فاتح خیبر است نه یه موش ترسو . الله اکبر

  • @mohammadnavazi82
    @mohammadnavazi82 9 месяцев назад +1

    جناب استاد الله به شما طول عمر با عزت نصیب کند خداوند. این بیچاره هارو هدایت کند

  • @ТочикБачаМуслимин
    @ТочикБачаМуслимин 5 лет назад +7

    Hoshimi veryu gud mosh Alloh zenda boshed l em from Tadjikistan

  • @rohamarjmandi5594
    @rohamarjmandi5594 3 года назад +5

    الله یحفظک یاهاشمی

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      کدام روشنگری وقتی منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

    • @SSproduction_1975
      @SSproduction_1975 5 месяцев назад

      ​@@javadra9789چقدر احمقی 😂

  • @قرآنوسنت-ص9ق
    @قرآنوسنت-ص9ق 5 лет назад +7

    ماکه اینطوری نیستیم که خودمان در خانه بنشینیم و در را خانمان باز کند

  • @MAHD2
    @MAHD2 2 года назад +2

    آقا چی میگه بنده خدا 😅قشنگ مشخصه هیچی نمیدونه خیلی ساده ست

  • @mahsa-lo4td
    @mahsa-lo4td 5 лет назад +11

    درود خدا بر شما سید عقیل هاشمی

    • @hamed_se7en464
      @hamed_se7en464 2 года назад

      اون میگه که وقتی شما میگید چرا حضرت فاطمه رفته دم در و چرا حضرت علی نجنگیده ..میشه اینطور هم باشه که وقتی تو حیاطه بره در رو باز کنه و حضرت علی هم بجای جنگ به حضرت فاطمه رسیده ... آقای هاشمی می‌ره کل داستان رو میخواد بررسی کنه ... .. بابا عزیز من جواب بیننده رو بده

  • @saborAhmedi
    @saborAhmedi 10 месяцев назад

    سبحان‌الله‌وبحمده سبحان‌الله‌العظیم

  • @mahsa-lo4td
    @mahsa-lo4td 5 лет назад +11

    پیروز و پاینده باشی همیشه استاد هاشمی
    زنده باد اسلام

    • @Mohammad-v4i2v
      @Mohammad-v4i2v 5 лет назад

      طرفداریش کن آفرین فردا روزی همی آدم همچین بهت تجاوز کنه که دردش رو تا بیست سال فراموش نکنی

    • @mehdinaseri9819
      @mehdinaseri9819 5 лет назад

      @@Mohammad-v4i2v تو برو کس و کون ناموستو جم‌ کن صیغه بالوقت المعلوم نشد آشغال

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

    • @rastgo3231
      @rastgo3231 2 года назад

      من شیعه, به خود آمدم تا حقایق را بپذیرم :
      آیا در ادیان آسمانی دین را خداوند ج برای هدایت بشر نازل میکند؟ یا اینکه نه مردم میتواند دین و مذهبی را برای خود خلق کند و یا اختیار کند؟ که حتما" میگویید نه خود خداوند ج است که حاضر وآیندهء جهان را میداند و دین را برای هدایت بشر نازل میکند. حتی پیامبران خدا بدون امر و دستور خداوند ج در امور دین چیزی از خود نه گفته و نه ساخته اند.
      و ما ينطق عن الهـوى (3)
      ان هـو الا وحـى يـوحـى (4) "نجم"
      .3 - و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد.
      .4 - آنچه مى گويد به جز وحيى كه به وى مى شود نمى باشد.
      بعد از اینکه الله متعال از رسولش دعوت بازگشت بسوی خود کرد, و رسولش هم لبیک گفت, آیا خداوند ج در مورد آیندهء آخرین دین آسمانی اش هیچ هدایت, امر و دستوری نداد که بعد از رسولش مردم امور دین و دنیای خودرا از کی بگیرند؟ جواب, بلی دستور داد,
      يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ
      اى پيامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى رسالتش را به انجام نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. بی گمان، خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.
      دعوت بازگشت و این دستور الله ج در حج الوداع بود, که پیامبر خدا ص در حجت الوداع یا (خم الغدیر) مردم را دعوت کرد و به مردم گفت ای مردم من از نزد شما میروم ولی نزد شما دو چیز گران بها را میگذارم : "قرآن, و معلم قرآن", همه میدانیم قرآن و سنت, معلم میخواهد,
      این دستور از جانب خدواند ج بود و توسط رسول گرامی اش به مردم ابلاغ و اتمام حجت شد, و تمام مردم حاضر در آن اجتماع بزرگ, همه به آن امر بیعت دادند,
      ولی بعد, در اولین ساعات رحلت عدهء بجای شرکت در مراسم عزای بزرگ و دفن و کفن رسول الله ص در "سقیفه بنی ساعده" رفتند و خلاف ابلاغ حجت الوداع را کرند.
      ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
      در امر خلافت یا وارث انبیاء, حدیث است:
      { وارث انبیاء در روی زمین اهل علم است }
      معروف است که میگویند: (بی علم نتوان خدا را شناخت)
      برای پیروی بعد از ختم مرتب ص آنچه از جانب الله و رسولش هدایت داده شد فقط حکم حجت الوداع یا (خم الغدیر) است. سقیفه..... که ساخت بشر است.
      مردمان سقیفه........, مطابق احادیث حتی سواد قرآنی هم نداشتند,
      ********؛
      آیه قرآن : هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ زمر/9
      آیا دانایان (اهل علم) با نادانان مساویند؟
      الحديث "العلماء ورثة الأنبياء"
      پس خلفا چطور؟:
      بيهقي در شعب الإيمان، قرطبي در تفسير خود، ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق، ذهبي در تاريخ الإسلام، سيوطي در تنوير الحوالك و الدر المنثور، زرقاني در شرح خود بر موطأ مالك، كتاني در نظام الحكومة و ... نوشته اند:
      وَأَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ الْفَضْلِ الْقَطَّانُ، ثنا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الصَّوَّافُ، ثنا بِشْرُ بْنُ مُوسَي أَبُو بِلالٍ الأَشْعَرِيُّ، ثنا مَالِكُ بْنُ أَنَسٍ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: " تَعَلَّمَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ الْبَقَرَةَ فِي اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَنَةً، فَلَمَّا أَتَمَّهَا، نَحَرَ جَزُورًا "
      از عبد الله بن عمر نقل شده است كه گفت: عمر بن خطاب، دوازده سال طول كشيد تا سوره بقره را ياد بگيرد، وقتي تمام كرد، شتري را ذبح نمود.
      البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاي458هـ)، شعب الإيمان، ج2، ص1954، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1410هـ؛
      الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج1، ص40، ناشر: دار الشعب - القاهرة؛
      ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج44، ص286، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995؛
      الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج3، ص267، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م؛
      السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تنوير الحوالك شرح موطأ مالك، ج1، ص162، ناشر: المكتبة التجارية الكبري ـ مصر، 1389هـ ـ 1969م؛
      السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج1، ص54، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1993؛
      الزرقاني، محمد بن عبد الباقي بن يوسف (متوفاي1122هـ) شرح الزرقاني علي موطأ الإمام مالك، ج2، ص27، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ؛
      الكتاني، عبد الحي بن عبد الكبير (متوفاي1383هـ)، نظام الحكومة النبوية المسمي التراتيب الإدراية، ج2، ص280، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت.

  • @یاورنارویی
    @یاورنارویی 9 месяцев назад

    درودخدا برشما آقای هاشمی ❤❤❤❤❤

  • @arashghiasi6612
    @arashghiasi6612 3 года назад +3

    جزاک الله خیر آقای هاشمی

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

    • @indeependentkurdistan3735
      @indeependentkurdistan3735 3 года назад

      @@javadra9789 باور کن نمیخونتش خودتو اذیت نکن

    • @سیامککریمیپور
      @سیامککریمیپور 2 года назад

      @@javadra9789
      هیچشکی حرفتون رو قبول نداره الکی به خودت زحمت نده

    • @javadra9789
      @javadra9789 2 года назад

      @@سیامککریمیپور بله چون حقیقت تلخه و ماه پشت ابر نمی مونه

  • @azizurahmanhaqyar4710
    @azizurahmanhaqyar4710 5 лет назад +12

    جزاک الله خیرا
    استاد هاشمی عزیز

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت و حتک حرمت حضرت فاطمه سلام الله علیها و هجوم به خانه ایشان و آتش زدن در خانه امیرالمؤمنين امام علی سلام الله علیه
      ۱.ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:.!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.
      ۴. طبرى و تاریخ او
      محمّد بن جریر طبرى (متوفاى ۳۱۰) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:.(۱۳)
      عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
      این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
      ۵. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
      شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (۴۶۳ هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از
      بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:
      على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید

    • @keywanh.azarpour
      @keywanh.azarpour 2 года назад

      آمین

  • @miladahmadi1263
    @miladahmadi1263 5 лет назад +6

    آقای هاشمی ماشالله

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

    • @والقرآنالحکیم-ق1ش
      @والقرآنالحکیم-ق1ش 3 года назад

      والصحیح : ما شاء الله نه ماشالله

  • @Donnamber1-007
    @Donnamber1-007 2 месяца назад

    زنده باشی هاشمی صایب ❤

  • @ساداتصاحب-ط3ج
    @ساداتصاحب-ط3ج 2 года назад +2

    خداوند منان پشت وپناه شماباشداستاد گرامی❤️🙏

    • @رحیمرحیم-ش3ن
      @رحیمرحیم-ش3ن 2 года назад

      استاد برای کی عمر ترسید به جنگ جنها نرفت چرا علی رفت آدام مثل تو اون زمان زیاد بود الان هم که زیاد شده

  • @ali_vahedi_
    @ali_vahedi_ 10 месяцев назад +1

    وای وای برادر عزیز چرا وقتی چیزی نمیدونی زنگ میزنی ب برنامه

  • @یونسبلوچ-ث2ع
    @یونسبلوچ-ث2ع 3 года назад +6

    استاد بزرگوار من استاد هاشمی بزرگوار و بی‌همتا
    الله ذوالجلال طول عمر با‌عزت و شرافت نصیبشون بفرماید:آمین
    کسانیکه تبلیغ در راه خدا پیامبر و اصحاب و آل بیتشان سرلوحه راهشان است

    • @usufesfahani2099
      @usufesfahani2099 6 месяцев назад

      پس چرا حضرت فاطمه وصیت کرد عمر و ابوبکر و دیگران در تشیع جنازه اش شرکت کند فقط اعضای خانواده و سلمان و ابوذر شرکت کردند . احمق جان یا بیسوادی یا سنی هستی👍

  • @Alain673
    @Alain673 5 лет назад +16

    من مسلمان نیستم ولی از شیعە نادان تر و خرافاتی تر و نفھم تر سراغ ندارم

    • @saeedmoradbolaghi6440
      @saeedmoradbolaghi6440 4 года назад +1

      مسلمان نیستی بس خواهشن نظر نده

    • @alihaidari3457
      @alihaidari3457 4 года назад +2

      گو خوردی اولادی خنزیر

    • @Alain673
      @Alain673 4 года назад +1

      Ali Haidari گە رو پدرت خورد با ھفت جدت پدر سگ کونی

    • @mohammedamintazesh5360
      @mohammedamintazesh5360 4 года назад

      دقیقا

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад +1

      منابع اهل سنت و حتک حرمت حضرت فاطمه سلام الله علیها و هجوم به خانه ایشان و آتش زدن در خانه امیرالمؤمنين امام علی سلام الله علیه
      ۱.ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:.!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.
      ۴. طبرى و تاریخ او
      محمّد بن جریر طبرى (متوفاى ۳۱۰) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:.(۱۳)
      عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
      این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
      ۵. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
      شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (۴۶۳ هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از
      بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:
      على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید

  • @Elma.ghiamei
    @Elma.ghiamei Год назад +2

    سید عقیل هاشمی کارشون عالی هست

  • @نعمتنعمت-ف5ق
    @نعمتنعمت-ف5ق 3 года назад +3

    درود بر شما مرد مجاهد

    • @mohammadjafari1264
      @mohammadjafari1264 2 года назад

      رواياتي كه در رابطه با هجوم به خانه حضرت صديقه طاهره در كتب اهل سنت آمده به چند دسته مي شود تقسيم كرد .
      1. تهديد به سوزاندن خانه:
      ذكرالطبري: باسناده عن زياد بن كليب قال: أتي عمر بن الخطاب منزل عليّ وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال: واللّه لأحرقنّ عليكم أو لتخرجنّ إلي البيعة»، فخرج عليه الزبير مصلتاً بالسيف فعثر فسقط السيف من بده فوثبوا عليه فأخذوه.
      تاريخ الطبري: 2/443.
      وابن أبي الحديد: عن سلمة بن عبد الرحمان قال: فجاءعمر اليهم فقال: «والذي نفسي بيده لتخرجنّ إلي البيعة أو لأحرقنّ البيت عليكم .
      شرح نهج البلاغه: 1/164 (2/45).
      2. آوردن وسائل آتش سوزي و بي توجهي خليفه دوم بر اعتراض مردم:
      وابن قتيبة: قال: ... وقال عمر: والذي نفس عمر بيده لتخرجنّ أو لأحرقنّها علي من فيها! فقيل له: يا أباحفص إنّ فيها فاطمة!! فقال: وإن.
      الامامة والسياسة: 1/12، أعلام النساء لعمر رضا كحالة: 4/114.
      3 . آوردن وسائل آتش سوزي ودرگيري لفظي ميان حضرت صديقه و خليفه دوم:
      البلاذري: باسناده عن سليمان التيمي وعن ابن عون: إنّ أبابكر أرسل إلي علي(عليه السلام)يريد البيعة فلم يبايع، فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقّته فاطمة علي الباب، فقالت فاطمة: يابن الخطاب! أتراك محرقاً عليّ بابي؟ قال نعم: وذلك أقوي فيما جاء به أبوك.
      انساب الاشراف: 1/586.
      أبو الفداء: قال: ... فأقبل عمر بشيء من نار علي أن يضرم الدار، فلقيته فاطمة رضي اللّه عنها وقالت: إلي أين يابن الخطاب؟ أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.
      تاريخ أبي الفداء: 1/164.
      وابن عبد ربّه: الذين تخلّفوا عن بيعة أبي بكر: عليّ والعباس، والزبير، وسعد بن عبادة، فأمّا علي والعباس والزبير فقعدوا في بيت فاطمة حتّي بعث اليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة وقال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل عمر بقبس من نار علي أن يضرم عليهم الدار فلقيته فاطمة فقالت: يابن الخطاب! أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.
      العقد الفريد:5/12، طبعة مكتبة الرياض الحديثة.
      4 . حمله خليفه دوم به حضرت صديقه طاهره
      الشهرستاني: عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة عليها السلام يوم البيعة حتّي ألقت الجنين من بطنها وكان عمر يصيح: إحرقوا دارها بمن فيها، وماكان في الدار غير عليّ وفاطمة والحسن والحسين وزينب(عليهم السلام).
      الملل والنحل: 1/57. طبعة بيروت، دار المعرفة.
      قال المسعودي: فهجموا عليه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه كرهاً، وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّي أسقطت محسناً.
      اثبات الوصية:143.
      قال ابن حجر العسقلاني: إنّ عمر رفس فاطمة حتّي أسقطت بمحسن.
      لسان الميزان:1/268.
      قال الصفدي: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّي ألقت المحسن من بطنها.
      الوافي بالوفيات: 5/347.
      روايات فراواني از طريق اهل سنت و شيعه نقل شده است كه غضب فاطمه ، غضب پيامبر و غضب پيامبر غضب خداوند است :
      عن علي رضي اللّه عنه قال: قال رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله وسلم لفاطمة: «إنّ اللّه يغضب لغضبك، ويرضي لرضاك . هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .
      المستدرك: 3/153، مجمع الزوائد: 9/203، الآحاد والمثاني للضحاك: 5/363، الذرية الطاهرة النبوية للدولابي: 119، المعجم الكبير للطبراني: 1/108، 22/401، نظم درر السمطين للزرندي الحنفي: 178، الكامل لعبداللّه بن عدي: 2/351، تاريخ مدينة دمشق : 3/156، أسد الغابة :5/522، ذيل تاريخ بغداد: 2/140، 2/141 ميزان الاعتدال :2/492، الإصابة: 8/265،266، تهذيب التهذيب: 21/392، سبل الهدي والرشاد للصالحي الشامي: 11/ 44 .
      عن المِسْوَر بن مَخْرَمَة أنّ رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم قال: «فاطمة بَضْعَة منّي فمن أغضبها أغضبني .
      صحيح البخاري 4/210، (ص 710، ح 3714)، كتاب فضائل الصحابة، ب 12 ـ باب مَنَاقِبُ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم.
      عن المسور بن مخرمة قال قال رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا .
      صحيح مسلم 7/141 ح 6202) كتاب فضائل الصحابة رضي الله تعالي عنهم، ب 15 ـباب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِيِّ عَلَيْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ .
      و از قطعيات تاريخ است كه حضرت زهرا سلام الله عليها تا آخر عمر از دست خليفه و دار و دسته اش غضبناك بود و هر گز از آن ها راضي نشد .
      محمد بن اسماعيل بخاري مي نويسد :
      فغضبت فاطمة بنت رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم فهجرت ابا بكر فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.
      صحيح البخاري: 4/42، ش 2862.
      بنا بر نقل ابن قتيبه دينوري ، وقتي ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت زهرا آمدند ، حضرت زهرا به آن ها گفت كه آن دو را تا آخر عمر پس از هر نمازش نفرين خواهد كرد .
      واللّه لأدعونّ اللّه عليك في كلّ صلاة أصلّيها .
      الإمامة والسياسة، تحقيق الشيري ج 1، ص 31.
      اما از ديدگاه روايات شيعه ، اين كه قاتل حضرت زهرا سلام الله عليها ، عمر بن الخطاب است ، قطعي است . ما فقط به نقل يك روايت اكتفا مي كنيم :
      وكان سبب وفاتها : أن قنفذا مولي عمر لكزها بنعل السيف بأمره ، فأسقطت محسنا ومرضت من ذلك مرضا شديدا ، ولم تدع أحدا ممن آذاها يدخل عليها .
      سبب شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها اين بوده است كه قنفذ غلام عمر به دستور او ، آن حضرت را با غلاف شمشيرش زد . و اين سبب شد كه محسن سقط شود و حضرت زهرا شديدا مريض شوند . در مدتي كه مريض بودند ، به هيچ يك از آناني را كه او را اذيت كرده بودند ، اجازهء ملاقات نداد .
      دلائل الإمامة ج 2 ، عنه بحار الأنوار : 8 / 230 - 232 ( ط الكمپاني ) ، 30 / 290 - 295 . 2 . مثالب النواصب : 371 - 374 ، 418 - 419 . 3 . الصراط المستقيم : 3 / 25 . 4 . مطارح النظر في شرح الباب الحادي عشر :
      از منابع خودتون

    • @mohammadjafari1264
      @mohammadjafari1264 2 года назад

      واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) به حضور عمر بن خطاب و همراهانش جلوی خانه حضرت زهرا(س) برای فراخواندن امام علی(ع) و دیگر حاضران در خانه برای بیعت با ابوبکر اشاره دارد. منابع شیعه و سنی نقل کرده‌اند در این واقعه، که پس از رحلت پیامبر(ص) (۲۸ صفر ۱۱ق) رخ داد، عمر بن خطاب تهدید کرد، اگر اهل خانه بیرون نیایند، خانه را آتش خواهد زد.
      در کتاب سلیم بن قیس، اثبات الوصیة و تفسیر عیاشی از منابعِ نخستین شیعه آمده است در این واقعه، که به شکستن و آتش زدن دربِ خانه انجامید، جنین فاطمه(س)، (محسن) سِقط شد و پس از مدتی، فاطمه(س) به شهادت رسید. منابع اهل سنت آتش زدنِ در و آسیب دیدن فاطمه را انکار کرده و راویان آن را به رافضی بودن متهم کرده‌اند.
      نیاز ابوبکر به بیعت امام علی(ع) برای استحکام جایگاه خلافت خود و خودداری علی(ع) از بیعت از عوامل بروز این واقعه دانسته شده است. به گفته محمدهادی یوسفی غروی، پژوهشگر تاریخ اسلام این واقعه حدود ۵۰ روز پس از رحلت پیامبر(ص) رخ داده است.
      بنابر نقل کتاب سلیم و کتاب الامامة و السیاسة، فاطمه(س) در ملاقاتی که ابوبکر و عمر با او داشتند، با یادآوری حدیث بضعة خدا را گواه گرفت که آن دو نفر، او را آزرده و خشمگین کردند. در منابع اهل سنت از ابوبکر نقل شده است که در آخرین لحظات عمرش گفت: کاش دستور ورود به خانه فاطمه را نداده بود

  • @Jilamo
    @Jilamo 2 года назад +2

    ی جوری گفت دو دلیل خیلی معتبر گفتم خدایا ما سنی ها بدبخت شدیم الان میره روایات صحیح رو میخونه😱😂😂😂

  • @birozMohammadi9993
    @birozMohammadi9993 5 лет назад +7

    سلام استاد محترم و گرامی

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

  • @JS-vm2vr
    @JS-vm2vr 4 года назад +5

    عجب ابلهی بود 😂😂😂

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

  • @marko5763
    @marko5763 5 лет назад +5

    این آخوند چقدر جوک بود وایی چقدر خندیدم ههههه

  • @arshiamilani4387
    @arshiamilani4387 Год назад

    رحمت الله بر آقای هاشمی

  • @saeedyari4535
    @saeedyari4535 5 лет назад +3

    عاشق این جملت استاد هاشمی
    خب هیچی😁

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت و حتک حرمت حضرت فاطمه سلام الله علیها و هجوم به خانه ایشان و آتش زدن در خانه امیرالمؤمنين امام علی سلام الله علیه
      ۱.ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:.!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.
      ۴. طبرى و تاریخ او
      محمّد بن جریر طبرى (متوفاى ۳۱۰) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:.(۱۳)
      عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
      این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
      ۵. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
      شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (۴۶۳ هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از
      بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:
      على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید

  • @Jorge-up4un
    @Jorge-up4un 2 года назад +1

    😂😂استاد هاشمی عزیز خیلی جالب صحبت می‌کنید و روشنگری میکنید زنده و پاینده باشید

  • @BalochA
    @BalochA 5 лет назад +9

    اسلام عليكم ورحمة الله وبركاته استاد عزيز هاشمي و جزاكم الله خيرا

    • @mmm-hd3sz
      @mmm-hd3sz 5 лет назад

      سلام.شما اگه دین داری ازاده باش

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت و حتک حرمت حضرت فاطمه سلام الله علیها و هجوم به خانه ایشان و آتش زدن در خانه امیرالمؤمنين امام علی سلام الله علیه
      ۱.ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:.!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.
      ۴. طبرى و تاریخ او
      محمّد بن جریر طبرى (متوفاى ۳۱۰) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:.(۱۳)
      عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
      این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
      ۵. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
      شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (۴۶۳ هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از
      بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:
      على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید

    • @والقرآنالحکیم-ق1ش
      @والقرآنالحکیم-ق1ش 3 года назад

      والصحیح : السلام علیکم نه اسلام علیکم

  • @abdulsamadsalehi6963
    @abdulsamadsalehi6963 2 года назад +1

    سلام صبح بخیر خسته نباشید. آقای هاشمی همیشه در پناه پروردگار متعال باشید

  • @imankh1623
    @imankh1623 5 лет назад +16

    رحمت الهی بر استاد هاشمی

  • @sabersaber4514
    @sabersaber4514 3 года назад +2

    سلام آخه شما بگید کدوم مردی حاضره دختر خودشو به قاتل زنش بده کدوم مردی حاظره اسم قاتل زنشو روی بچهاش بزاره بابا بسه دیگه خواب غفلت بسه بخدا بسه دیگه

  • @j.akhondi
    @j.akhondi 5 лет назад +4

    جانم فدای حضرت زهرا ❤

  • @MoselMoseli-be7hn
    @MoselMoseli-be7hn 23 дня назад

    🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

  • @ferdoosinaziri7532
    @ferdoosinaziri7532 5 лет назад +6

    شیعیان نمیدونن فاطمه کی فوت کردن و قبرشون کجاست ولی مکالمه علی با فاطمه را بعد از زخمی شدن فاطمه مو به مو میگن که به هم دیگه چی گفتن. متآسفم

    • @mahmoudmoosavi8507
      @mahmoudmoosavi8507 5 лет назад

      قبر حضرت زهراء عليها سلام برای این ناشناس باقی ماند که تا روز قیامت هر انسان آزاده و خداپرستی که به این دنیا بیاید از خود و دیگران سوال کند که چه اتفاقی برای ایشان به توسط خلفای حرامزاده اهل سقیفه افتاد که با این روش. خواسته است آنان را برای ابد رسوا کند 😁😁😁
      حالا تو هی کون خودت را پاره کن و از چنان شیاطینی که حتی به فرزند پیامبر اسلام هم رحم نکردند. دفاع کن و جهنم مفت را برای خودت بخر 😂😂😂

    • @zahramo8146
      @zahramo8146 3 года назад

      گفتگوی حضرت زهرا س.ع..با همسرش از زبان فرزندان معصوم ع.س نقل گردیده ( مدعی العموم) و همچنین سلمان و اسما بنت غمیس ، امام حسن و حسین و....جمعی از وفا داران ان حضرت ( امیر مومنان ع.س) همگی می دانستند و قسم یاد کردند که مزار ام ابیها سیده نساء العالمین از دید دشمنان و غاصبان آن زمان پنهان بماند لطف بفرمایید بیشتر مطالعه کنید

  • @Hemra4
    @Hemra4 Год назад

    آقای هاشمی خیلی دوست داریم😇😇😇

  • @neginjoon2662
    @neginjoon2662 5 лет назад +6

    فقط استاد هاشمی و بس . دمت گرم . واقعا مجری با سوادی هستین . من فقط به عشق برنامه آقای هاشمی تلویزیون کلمه رو نگاه میکنم چون میدونم در هر برنامه چیز تازه ای یاد میگیرم . خسته نباشی استاد

    • @mehrdadbabaei2385
      @mehrdadbabaei2385 5 лет назад

      سند رسوای
      روزي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نشسته بود ، حسن بن علي بر او وارد شد ، ديدگان پيامبر كه بر حسن افتاد ، اشك آلود شد ، سپس حسين بن علي بر آن حضرت وارد شد ، مجدداً پيامبر گريست . در پي آن دو ، فاطمه و علي عليهما السلام بر پيامبر وارد شدند ، اشك پيامبر با ديدن آن دو نيز جاري شد ، وقتي از پيامبر علت گريه بر فاطمه را پرسيدند ، فرمود :
      وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة .
      فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّي أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين .
      فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35 .
      زماني كه فاطمه را ديدم ، به ياد صحنه اي افتادم كه پس از من براي او رخ خواهد داد ، گويا مي بينم ذلت وارد خانهء او شده ، حرمتش پايمال گشته ، حقش غصب شده ، از ارث خود ممنوع گشته ، پهلوي او شكسته شده و فرزندي را كه در رحم دارد ، سقط شده ؛ در حالي كه پيوسته فرياد مي زند : وا محمداه ! ؛ ولي كسي به او پاسخ نمي دهد ، كمك مي خواهد ؛ اما كسي به فريادش نمي رسد .
      او اول كسي است كه از خاندانم به من ملحق مي شود ؛ و در حالي بر من وارد مي شود كه محزون ، گرفتار و غمگين و شهيد شده است .
      و من در اينجا مي گويم : خدايا لعنت كن هر كه به او ظلم كرده ، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده ، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا فرزندش را سقط كرده و ملائكه آمين گويند .

    • @نویدنادریگرد
      @نویدنادریگرد 3 года назад +1

      @@mehrdadbabaei2385 بدبخت بی سواد باز اینجا تو رو دیدم.. مگه تو نمی دونی حاطب لین بوده.. واهسنت اورا شیعه میدانند.. وگفته اند اباطیل را درکتابش اورده است.. واما.. اثبات وفات فاطمه از کتب خودتون1_ فاطمه (علیها السلام) در روزهای آخر زندگی، «اسماء بنت عمیس» را فراخواند و فرمود: دوست ندارم بر پیكر زن پارچه ای بیفكنند و اندام وی زیر آن نمایان باشد.
      اسماء پاسخ داد: نه من چیزی به تو نشان خواهم داد كه در حبشه دیدم سپس چند شاخه تر خواست، آنها را خم كرد و پارچه ای بر روی آن كشید و تابوت گونه ساخت. فاطمه (علیها السلام) فرمود: چه چیز خوبی است پیكر زن و مرد قابل تشخیص نست. ای اسماء! هنگامی كه جان دادم تو مرا غسل بده و نگذار كسی نزد جنازه من بیابد . این اولین تابوتی بود كه در اسلام ساخته شد و هنگامی كه فاطمه (علیها السلام) آن را دید تبسمی كرد كه تنها تبسم او بعد از وفات پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
      ذخائر العقبی ص 53- بحار الانوار ج 43 ص 189
      2_ بیماری فاطمه (علیها السلام) روز بروز سخت تر می شد، فرزندان زهرا سلام الله علیها بخاطر مادرشان بشدت نگران بودند و دل پاك علی (علیه السلام) از اندوه فاطمه سلام الله علیها در خون نشسته بود.
      روز وفات، زهرا (علیها السلام) وصایای خود را به علی علیه اسلام بیان فرمود و او بشدت گریست.
      فاطمه (علیها السلام) ضمن سفارش فرزندانش به علی (علیه السلام) فرمود: یا علی! مرا شبانه غسل بده، كفن كن و به خاك بسپار، آن هنگام كه چشمها در خواب است.
      بحار الانوار ج 43 ص 192.
      توضیح : پس دفن شبانه فاطمه رضی الله عنها به گفته بحارالانوار سفارش خود حضرت فاطمه بوده است .
      3_ هنگامی كه وفات فاطمه سلام الله علیها نزدیك شد، به «سلمی» ( همان اسما ) فرمود تا مقداری آب آورد. زهرا سلام الله علیها غسل كرد و بخوبی بدن خود را شستشو داد، لباسهای نوی خود را خواست و آنها را پوشید; سپس از سلمی خواست تا رختخوابش را وسط حجره بگستراند آنگاه رو به قبله دراز كشید; دستها را زیر صورت نهاد و گفت من هم اكنون قبض روح خواهم شد. خود را پاكیزه كرده ام كسی مرا برهنه نكند.
      ذخائر العقبی ص 43 امالی مفید ص 172 .
      4_ پس از وفات فاطمه (علیها السلام) حسن وحسین (علیهما السلام) وارد خانه شدند و سراغ مادرشان را گرفتند، گفتند اكنون هنگام استراحت مادر ما نیست اسماء به آنانگفت عزیزانم مادرتان از دنیا رفت.
      حسن و حسین (ع) روی جنازه مادر افتادند و آن را می بوسیدند و گریه می كردند. حسن (ع) می گفت مادرجان با من سخن بگو. حسین (ع) می گفت مادر جان من حسین توام، قبل از آنكه بخاطر غم فراقت روح از بدنم جدا شود با من سخن بگو.
      یتیمان زهرا (سلام الله علیها) به جانب مسجد شتافتند تا پدرشان را از مرگ غم انگیز مادر با خبر كنند. وقتی خبر وفات زهرا (سلام الله علیها) به علی (ع) رسید از شدت غم و اندوه بیتاب شد و فرمود ای دختر پیامبر (ص) تو تسلی بخش من بودی بعد از تو از كه تسلیت بجویم.
      بحار الاوار ج 43 ص 186.
      5_ در تاریخ وفات حضرت زهرا (ع) نیز اختلاف است عده ای از علماء شیعه وفات فاطمه زهرا (ع) را 75 روز و عده ای 95 روز بعد از وفات پیامبر (ص) می دانند.
      اصول كافی ج 1 ص 458 الامامه و السیاسه ج 1 س 20 دلائل الامامه ص 45 كشف الغمه. و روایتی از امام باقر ع
      یکی از سایتهای برادران شیعه داستان وفات فاطمه رضی الله عنهارا به نقل از کتاب « منتهی الامال
      مؤلف: مرحوم شیخ عباس قمی» چنین نوشته است
      در (كـشـف الغـمـّه) وغـيـر آن روايـت كرده اند كه چون وفات حضرت فاطمه عليهاالسّلام نـزديـك شـد اَسـْمـآء بـنـت عـُمـَيـْس را فـرمـود كـه آبـى بـيـاور كـه من وضو بسازم، پس وضـوسـاخـت وبـه روايـتـى غـسـل كـرد نـيـكـوتـريـن غـسـلهـا وبـوى خوش ‍ طلبيد وخود را خـوشـبـوگـردانـيـد وجـامـه هـاى نـوطـلبـيـد وپـوشـيـد وفـرمـود كـه اى اسـمـاء! جـبـرئيـل در وقت وفات پدرم چهل درهم كافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت كرد يـك حـصـّه بـراى خـود گـذاشـت ويـكـى از بـراى من ويكى از براى على عليه السّلام، آن كـافـور را بـيـاور كـه مرا به آن حنوط كنند چون كافور را آورد فرمود كه نزديك سر من بـگـذار پـس پـاى خـود را بـه قبله كرد وخوابيد وجامه بر روى خود كشيد وفرمود كه اى اسماء! ساعتى صبر كن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگويم على عليه السّلام را طلب كـن، بدان كه من به پدر خود ملحق گرديده ام! اسماء ساعتى انتظار كشيد بعد از آن، آن حـضـرت را نـدا كـرد وصـدائى نـشـنـيـد، پـس گـفـت: اى دخـتـر مصطفى! اى دختر بهترين فـرزنـدان آدم! اى دخـتـر بهترين كسى كه بر روى زمين راه رفته است! اى دختر آن كسى كه در شب معراج به مرتبه (قابَ قَوْسَيْن اَوْ اَدْنى) رسيده است! چون جواب نشنيد جامه را از روى مـبـاركـش برداشت ديد كه مرغ روحش به رياض جنّات پرواز كرده است
      آدرس مطلب فوق، البته اگر این سایت مطلبش را تغییر نداده باشد:
      www.tebyan-zn.ir/News-Article/Religion_Thoughts/2014/2/25/167082.html

    • @mehrdadbabaei2385
      @mehrdadbabaei2385 3 года назад

      @@نویدنادریگرد من همه جا هستم و جماعت عمری را رسوا میکنم
      اونجا که نتونستی دفاع کنی دروغ تحویل دادی حالا این جام هم رسوا میکنم کلا تخصص من رسوا کردن جماعت بی مغز عمری هست
      طبق اعترافات بخاری و دیگر علماتون فاطمه زهرا از این دو عمر و ابوبکر قهر بود و با ان ها صحبت نکرد تا وفات کرد و اجازه نداد این دو حتی برای دفنش حاضر شوند جناب بخاری با مشت میزنه تو دهنت تا نیای دروغ و چرند تحویل بدی

    • @Amir-jj8rr
      @Amir-jj8rr 3 года назад

      @@mehrdadbabaei2385 ایول داداش دمت گرم که رسوا میکنی عمری رو اتفاقا منم احادیثی که حقانیت شیعه رو اثبات میکنه به این سنی ها به این ناصبی ها فرستادم اما هیچ‌کس نمیفهمد هیچ کس نمیخواهد هم بفهمد

    • @abolfazlsedaghat3639
      @abolfazlsedaghat3639 3 года назад

      @@mehrdadbabaei2385 شما وقتی که کم میارید فوش میدید طبیعیه!! 🤣

  • @rahimullahpoya3502
    @rahimullahpoya3502 Месяц назад

    سلام آقای هاشمی
    خواستم اینست که موضوع بمیان آمدن عبدالله ابن سبا و مذهب تشیع را به وضاحت بیان نمایید لطفاً

  • @shamestabrizi888
    @shamestabrizi888 5 лет назад +4

    تشکر از شما استادان عزیزم
    من هم هدایت شدم الحمدالله .

  • @رضاپاریاد
    @رضاپاریاد 4 месяца назад

    رید به هاشمی😂😂

  • @hamidirani5223
    @hamidirani5223 5 лет назад +10

    چقدر هم ساده بود بنده خدا ... خانمش داخل حیاط بوده ... یکی اومده اشاره کرده گفت بیا!

    • @hatemtemorii1262
      @hatemtemorii1262 5 лет назад

      خوب شد كه شما آنجا بودید

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

  • @نوافالجزیری
    @نوافالجزیری 4 месяца назад

    میشه‌خدمات فاطمه به اسلام بفرمایید

  • @amir-air
    @amir-air 5 лет назад +3

    ای بابا کیا دارن سنگ چی رو به سینشون میزنن اصلا نمیدونن چی به چیه کی به کیه

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

  • @rastgo3231
    @rastgo3231 2 года назад

    این بود, که من شیعه, به خود آمدم تا حقایق را بپذیرم :
    آیا در ادیان آسمانی دین را خداوند ج برای هدایت بشر نازل میکند؟ یا اینکه نه مردم میتواند دین و مذهبی را برای خود خلق کند و یا اختیار کند؟ که حتما" میگویید نه خود خداوند ج است که حاضر وآیندهء جهان را میداند و دین را برای هدایت بشر نازل میکند. حتی پیامبران خدا بدون امر و دستور خداوند ج در امور دین چیزی از خود نه گفته و نه ساخته اند.
    و ما ينطق عن الهـوى (3)
    ان هـو الا وحـى يـوحـى (4) "نجم"
    .3 - و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد.
    .4 - آنچه مى گويد به جز وحيى كه به وى مى شود نمى باشد.
    بعد از اینکه الله متعال از رسولش دعوت بازگشت بسوی خود کرد, و رسولش هم لبیک گفت, آیا خداوند ج در مورد آیندهء آخرین دین آسمانی اش هیچ هدایت, امر و دستوری نداد که بعد از رسولش مردم امور دین و دنیای خودرا از کی بگیرند؟ جواب, بلی دستور داد,
    يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ
    اى پيامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى رسالتش را به انجام نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. بی گمان، خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.
    دعوت بازگشت و این دستور الله ج در حج الوداع بود, که پیامبر خدا ص در حجت الوداع یا (خم الغدیر) مردم را دعوت کرد و به مردم گفت ای مردم من از نزد شما میروم ولی نزد شما دو چیز گران بها را میگذارم : "قرآن, و معلم قرآن", همه میدانیم قرآن و سنت, معلم میخواهد,
    این دستور از جانب خدواند ج بود و توسط رسول گرامی اش به مردم ابلاغ و اتمام حجت شد, و تمام مردم حاضر در آن اجتماع بزرگ, همه به آن امر بیعت دادند,
    ولی بعد, در اولین ساعات رحلت عدهء بجای شرکت در مراسم عزای بزرگ و دفن و کفن رسول الله ص در "سقیفه بنی ساعده" رفتند و خلاف ابلاغ حجت الوداع را کرند.
    ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
    در امر خلافت یا وارث انبیاء, حدیث است:
    { وارث انبیاء در روی زمین اهل علم است }
    معروف است که میگویند: (بی علم نتوان خدا را شناخت)
    برای پیروی بعد از ختم مرتب ص آنچه از جانب الله و رسولش هدایت داده شد فقط حکم حجت الوداع یا (خم الغدیر) است. سقیفه..... که ساخت بشر است.
    مردمان سقیفه........, مطابق احادیث حتی سواد قرآنی هم نداشتند,
    ********؛
    آیه قرآن : هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ زمر/9
    آیا دانایان (اهل علم) با نادانان مساویند؟
    الحديث "العلماء ورثة الأنبياء"
    پس خلفا چطور؟:
    بيهقي در شعب الإيمان، قرطبي در تفسير خود، ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق، ذهبي در تاريخ الإسلام، سيوطي در تنوير الحوالك و الدر المنثور، زرقاني در شرح خود بر موطأ مالك، كتاني در نظام الحكومة و ... نوشته اند:
    وَأَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ الْفَضْلِ الْقَطَّانُ، ثنا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الصَّوَّافُ، ثنا بِشْرُ بْنُ مُوسَي أَبُو بِلالٍ الأَشْعَرِيُّ، ثنا مَالِكُ بْنُ أَنَسٍ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: " تَعَلَّمَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ الْبَقَرَةَ فِي اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَنَةً، فَلَمَّا أَتَمَّهَا، نَحَرَ جَزُورًا "
    از عبد الله بن عمر نقل شده است كه گفت: عمر بن خطاب، دوازده سال طول كشيد تا سوره بقره را ياد بگيرد، وقتي تمام كرد، شتري را ذبح نمود.
    البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاي458هـ)، شعب الإيمان، ج2، ص1954، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1410هـ؛
    الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج1، ص40، ناشر: دار الشعب - القاهرة؛
    ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج44، ص286، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995؛
    الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج3، ص267، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م؛
    السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تنوير الحوالك شرح موطأ مالك، ج1، ص162، ناشر: المكتبة التجارية الكبري ـ مصر، 1389هـ ـ 1969م؛
    السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج1، ص54، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1993؛
    الزرقاني، محمد بن عبد الباقي بن يوسف (متوفاي1122هـ) شرح الزرقاني علي موطأ الإمام مالك، ج2، ص27، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ؛
    الكتاني، عبد الحي بن عبد الكبير (متوفاي1383هـ)، نظام الحكومة النبوية المسمي التراتيب الإدراية، ج2، ص280، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت.

  • @zalalrahmani2950
    @zalalrahmani2950 3 года назад +3

    😂😂

  • @sarbazevatan1522
    @sarbazevatan1522 3 года назад +2

    علم غیب نریم سراغش کاری به علم غیب نداریم 🤣🤣🤣🤣

  • @بيكخان
    @بيكخان 5 лет назад +4

    🌺سُبْحانَ الله وَبِحمْدِ وَسُبْحانَ الله الَعَظِيمٌ وَأتوبِه إلَيه 🌺أَستَغفٌراللهِ الَعَظِيمٌ لآحَولَهَ وَلآقوةَ إِلاَّ بِاالله وَهُوَالْعَلِیُّ الَعَظِيمٌ وَأَتوبُّه إِلَيهِ 🌺لَاإِلَه إِلَّاآنتَ سُبْحَانَك إِنِّي كُنتُ مِّن الظآلمين سُبْحانَ الله وَبِحمْدِ وَسُبْحانَ الله الَعَظِيمٌ وَأتوبِه إلَيه أَستَغفٌراللهِ الَعَظِيمٌ لآحَولَهَ وَلآقوةَ إِلاَّ بِاالله وَهُوَالْعَلِیُّ الَعَظِيمٌ وَأَتوبُّه إِلَيهِ سُبْحانَ الله وَبِحمْدِ وَسُبْحانَ الله الَعَظِيمٌ وَأتوبِه إلَيه ستَغفٌراللهِ الَعَظِيمٌ لآحَولَهَ وَلآقوةَ إِلاَّ بِاالله وَهُوَالْعَلِیُّ الَعَظِيمٌ وَآتوبُّه إِلَيهِ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰى مُحَمَّدٍ وَّ عَلٰى اٰلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلٰى اِبْرَاهِيْمَ وَعَلٰى اٰلِ اِبْرَاهِيْمَ اِنَّكَ حَمِيْدٌ مَّجِيْدٌ٠🌺
    اَللّٰهُمَّ بَارِكْ عَلٰى مُحَمَّدٍ وَّعَلٰى اٰلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلٰى اِبْرَاهِيْمَ وَعَلٰى اٰلِ اِبْرَاهِيْمَ اِنَّكَ حَمِيْدٌ مَّجِيْدٌ٠سُبْحانَ الله وَبِحمْدِ وَسُبْحانَ الله الَعَظِيمٌ وَأتوبِه إلَيه أَستَغفٌراللهِ الَعَظِيمٌ لآحَولَهَ وَلآقوةَ إِلاَّ بِاالله وَهُوَالْعَلِیُّ الَعَظِيمٌ وَآتوبُّه إِلَيهِ🌺

  • @نقیرشیدی-ذ4ف
    @نقیرشیدی-ذ4ف 9 месяцев назад

    چه پروان از رو نمیره چرا این استاد دمتگرم استاد هاشمی

  • @30nama95
    @30nama95 5 лет назад +7

    عجب...خودش فهمید که چی گفت 🤔🤔😑😑😐😐😀😀😂😂

  • @یوسفرودینی-ذ2ش
    @یوسفرودینی-ذ2ش 4 года назад +1

    بعد چرااسم فرزندانش گذاشت. عمر.

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت و حتک حرمت حضرت فاطمه سلام الله علیها و هجوم به خانه ایشان و آتش زدن در خانه امیرالمؤمنين امام علی سلام الله علیه
      ۱.ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:.!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.
      ۴. طبرى و تاریخ او
      محمّد بن جریر طبرى (متوفاى ۳۱۰) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:.(۱۳)
      عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
      این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
      ۵. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
      شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (۴۶۳ هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از
      بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:
      على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید

  • @al.pachino6069
    @al.pachino6069 5 лет назад +3

    من تو دنیا کثیفتر ، خاینتر ، منافقتر ، خوارجتر از مذهب شیعه تو دنیا نديدم!!! 🌿☝🌿🌱🌷

    • @mahdimahmodi1432
      @mahdimahmodi1432 5 лет назад

      SÜLEYMAN PAŞA خاک تو سرت کنم با عقایدت نا مسلمان

    • @al.pachino6069
      @al.pachino6069 5 лет назад +2

      @@mahdimahmodi1432 واقعاً اين را از روى تحقيق ميگم ، نه بدبيني! افكارشون خيلي خرابه ، چه نسبت بشريت و چه نسبت اهل تسنن! 🌿🌿☝😎

  • @saberymohammadshaker5748
    @saberymohammadshaker5748 Год назад

    استاد هاشمی محترم خداوند شما را عمر طولانی بدهد

    • @sadijal8267
      @sadijal8267 Год назад

      In mardak baraye nokari ham khoob nist😩😂😂😂

  • @حسندرخشان-غ1ر
    @حسندرخشان-غ1ر 5 лет назад +3

    هرکه با آل علی در افتاد ور افتاد

  • @javadra9789
    @javadra9789 3 года назад

    کدام روشنگری وقتی منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
    این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
    ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
    ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
    انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
    فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
    قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
    جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
    هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
    این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
    یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
    ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
    احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
    انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
    فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
    ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
    ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
    مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
    انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
    ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
    ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
    ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
    عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
    مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
    «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

  • @mehrdadbabaei2385
    @mehrdadbabaei2385 5 лет назад +5

    سند رسوای
    روزي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نشسته بود ، حسن بن علي بر او وارد شد ، ديدگان پيامبر كه بر حسن افتاد ، اشك آلود شد ، سپس حسين بن علي بر آن حضرت وارد شد ، مجدداً پيامبر گريست . در پي آن دو ، فاطمه و علي عليهما السلام بر پيامبر وارد شدند ، اشك پيامبر با ديدن آن دو نيز جاري شد ، وقتي از پيامبر علت گريه بر فاطمه را پرسيدند ، فرمود :
    وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة .
    فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّي أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين .
    فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35 .
    زماني كه فاطمه را ديدم ، به ياد صحنه اي افتادم كه پس از من براي او رخ خواهد داد ، گويا مي بينم ذلت وارد خانهء او شده ، حرمتش پايمال گشته ، حقش غصب شده ، از ارث خود ممنوع گشته ، پهلوي او شكسته شده و فرزندي را كه در رحم دارد ، سقط شده ؛ در حالي كه پيوسته فرياد مي زند : وا محمداه ! ؛ ولي كسي به او پاسخ نمي دهد ، كمك مي خواهد ؛ اما كسي به فريادش نمي رسد .
    او اول كسي است كه از خاندانم به من ملحق مي شود ؛ و در حالي بر من وارد مي شود كه محزون ، گرفتار و غمگين و شهيد شده است .
    و من در اينجا مي گويم : خدايا لعنت كن هر كه به او ظلم كرده ، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده ، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا فرزندش را سقط كرده و ملائكه آمين گويند .

    • @toofansafa1412
      @toofansafa1412 4 года назад

      ای از کتاب شیعه اس قند بیدر که اصلا حقیقت نداره اگه میداشت حضرت علی که بخاطر یک منبر خانه حضرت عباس به قول شیعه ها تمام جاده هاره گفته بود زیر خون میکنم چرا ده قتل همسرش سکوت کد هههه

    • @mehrdadbabaei2385
      @mehrdadbabaei2385 4 года назад

      @@toofansafa1412 از جماعت عمری هست نه شیعه برو تحقیق کن دها سند تو کتابهای جماعت عمری هست کافیه فقط یه تحقیق کنی تعصبت را کنار بزار تا به حقیقت برسی

    • @toofansafa1412
      @toofansafa1412 4 года назад

      @@mehrdadbabaei2385 ده ترمزی اس یا بخاری

    • @sabersaber4514
      @sabersaber4514 3 года назад

      @@mehrdadbabaei2385 حجت السلام والمسلمین رافضی تو آخوندی

  • @abbasheydari-qq1ix
    @abbasheydari-qq1ix 5 месяцев назад

    صحیح البخاری خودتون روحداقل قبول کنید

  • @بندهالله-ب5و
    @بندهالله-ب5و 5 лет назад +3

    😂😂😂😂😂😂😂خدایش این یارو خیلی باحاله

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت ماجرای هجوم به خانه حضرت امیرالمؤمنين امام علی صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها را روایت کرده اند
      این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
      ۱. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:
      ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

    • @بندهالله-ب5و
      @بندهالله-ب5و 3 года назад

      @@javadra9789 دوست عزیز این تهمت ها و این توهینها به علی وفاطمه وبزرگان اسلام تاوان داره ها!بعدا نگی کسی بهم نگفت این مزخرفات رو ساختند که به دین اسلام به خیال خودشون ضربه بزنن!یه بار میگی اون زمان سانسور شدید بود بعد چندتا کتاب میاری میگی تو اینها هست!اگر تحریف بود پس چطور هست بعدشم تو این ادعاهای دروغ فقط نوشتید که رفتن دم در خونه و گفتند بیا بیرون تو دوسه تاش اومد بیرون تو دوسه تاش نیومد بیرون!هیچ خبری از کشتن فاطمه نبود!تو یکیش نوشتید علی با عمر رفته و گفتن بهش بیعت کن و گفته اگر نکنم چی گفتن گردنت رو میزنیم!اینجا دیگه مسکوت موند و گردن علی که سالم بود و هیچ اعتراضی نکرد بگه شماکه زنم رو کشتید منم بکشید!فاطمه بخاطر علی کشته شد یعنی علی اینقدر شهامت ومعرفت نداشت بخاطر فاطمه بیعت نکنه و کشته بشه؟!اینقدر معرفت وشهامت نداشت حداقل اعتراض کنه و دختر فاطمه رو به همسری عمر نده و اسم بچه هاشم عمرو ابوبکر نزاره؟!عزیزم اگر شماهم فریب خورده هستید عین خیلیها بهتره بدونی اینها دروغهایی بود که بن سباءیهودی ساخت که اسلام رو نابود کنه و پیروان این تفکر راهی بجز آتش ودوزخ نخواهند داشت من هم عین شما وخیلیهای دیگه تا دوسال پیش فریب خورده بودم و پایبند این توهمات ودروغها بودم شکرالله لیاقت هدایت داشتم شما هم تا دیر نشده یه فکری به حال خودت بکن!فیلم هندی نبوده که!شما این متنهاتو بخون خودت رو بزار جای علی ببین درمقابل این ظلمها اگر واقعییت داشته باشه برات ساکت میمونی و تمکین میکنی یا جلوشون می ایستی؟!الان پسرعموت بیاد زن شمارو بکشه و زورکی ببرتت با عموت مثلا آشتی کنی یا حرف بزنی ساکت وآروم باهاشون میری یا میزنی نابودشون میکنی؟!

    • @بندهالله-ب5و
      @بندهالله-ب5و 3 года назад

      @@javadra9789 مگه نمیگید نهج البلاغه کتاب علی هست؟!نهج البلاغه که تحریف وسانسور نشده؟!چرا تو نهج البلاغه مدح عمر توسط علی هست ولی این داستانها نیست؟!ما مسلمانان بعداز محمدص از بزرگان اسلام در کارهای خوبشان ازشون پیروی وحمایت میکنیم در کارهای اشتباهشان نه پیروی وحمایت نمیکنیم حالا این بزرگ ابوبکر باشه عمرباشه عثمان باشه علی باشه حسن باشه معاویه باشه حسین باشه و الی آخر!اینکه میگیم به کسانیکه خدا ازشون راضی شد فحاشی نکنید و این دروغها رو درموردشون نگید یعنی طرفداری؟!دین اسلام قبل از رحلت پیامبرص تکمیل شد و ما مسلمانان پیرو الله وقرآن ومحمدص هستیم و حرف اینها برامون حجت هست درمورد حرفهای بعداز ایشان تفکر میکنیم و اگر به مشکل خوردیم طبق آیه قرآن به الله و رسولش برمیگردیم

  • @mohibarasouli893
    @mohibarasouli893 5 лет назад +2

    Jazakallah kher 😂

  • @farshidtajik3950
    @farshidtajik3950 5 лет назад +6

    درود بر استاد هاشمی

    • @یاسینحسنزاده-ن6ش
      @یاسینحسنزاده-ن6ش 5 лет назад

      لعنت برتو منافق که توامحق ازکجا پیداشدی که بعداز هزار چهار صد سال پیش اگر اتفاقی هم افتاده باشد به حالا چکاری دارد از تفرقه ونفاق اندازی مثل تو بی دین هست که تمام کشور یای اسلامی روز وشب برادرکشی میکند تورا شاعد بسج یای ایرانی کون کرده باشد توبه مسلمانهای دیگر چکاری داری

  • @zahramo8146
    @zahramo8146 3 года назад

    اللهم العن قاتلی فاطمه الزهرا ( س.علیها).....

  • @saberjafary8540
    @saberjafary8540 5 лет назад +3

    اقای هاشمی قشنگ دستت داد

  • @asadmajidpor2205
    @asadmajidpor2205 Год назад

    میگه حضرت علی شاید بخشیده ولی شیعه امروزی نمیبخشه

  • @yahyahayatpour8637
    @yahyahayatpour8637 5 лет назад +4

    به عقاید همدیگر احترام بگذاریم باسپاس

    • @mariogomez4880
      @mariogomez4880 5 лет назад +3

      کدام احترام؟؟؟ وقتی به اصحاب و همسر پیامبر توهین میکنند اونوقت ما احترام بگذاریم؟؟؟؟؟

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад

      منابع اهل سنت و حتک حرمت حضرت فاطمه سلام الله علیها و هجوم به خانه ایشان و آتش زدن در خانه امیرالمؤمنين امام علی سلام الله علیه
      ۱.ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:.!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.
      ۴. طبرى و تاریخ او
      محمّد بن جریر طبرى (متوفاى ۳۱۰) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:.(۱۳)
      عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
      این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
      ۵. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
      شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (۴۶۳ هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از
      بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:
      على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید

    • @Arashkaman
      @Arashkaman 11 месяцев назад

      @@javadra9789زرنزن

  • @nafisealikhani1418
    @nafisealikhani1418 5 лет назад +1

    چقد ادم باید حقیر واحمق باشه که هزار وچهارصد سال برگرده عقب .وجهالت گذشتگان بشه راه ورسم زندگی وسیاست در قرن بیست ویک ...

  • @jacobdavid1825
    @jacobdavid1825 5 лет назад +3

    این یارو اصلا برای چی زنگ زده بود ؟

  • @miladershadi9662
    @miladershadi9662 2 года назад

    قبلا وفات بود یک شبه شهادت شد

  • @j.akhondi
    @j.akhondi 5 лет назад +6

    اونقدر روشنه ماجرای حضرت زهرا که اینا همش توجیهه

    • @mehrdadbabaei2385
      @mehrdadbabaei2385 5 лет назад

      @hadise Tavakoli دروغ ممنوع . دها روایت هست شما دروغ میگید بارها روایتها را برات فرستادم باز داری دروغ میگی
      بعدشم روایت که نشون میده عمر داماد مولا علی بوده را بیار و ثابت کن در صحاح سته شما هیچ روایتی نیست
      اگر هست بیار و ثابت کن
      در کافی ما همین روایت امد کاملش را بیار تا کثافت و لجن بودن عمر را بهت ثابت کنم
      اولا دامادی عمر رد هست دوما اگرچنین چیزی بوده باشه
      این دامادی برای عمر هیچ افتخاری نداره بلکه ننگ و رسوای و کثافت بودن و لجن بودن عمر را فقط نشون میده که به زور خواسته چنین کاری بکنه
      بگذریم سنت روایتی که میگی را بیار ثابت کن عمری بی کله ؟؟؟

    • @امیرسامان-ب4ه
      @امیرسامان-ب4ه 5 лет назад

      Mehrdad Babaei
      با این حدیثک بحث نکن رسوات می‌کنه .
      و خود علمای شیعه بیشتر شأن قبول دارند که دختر علی زن عمر بوده و این چند مدارکی که در کتاب شیعه است
      ruclips.net/video/GVLAqWgzlAE/видео.html

    • @mehrdadbabaei2385
      @mehrdadbabaei2385 5 лет назад

      @@امیرسامان-ب4ه بعدشم من در کامنت اولی گفتم در کافی کلینی همچین روایتی داریم برو بگرد و کل روایت را بیار ببینیم حال کنیم ؟

    • @امیرسامان-ب4ه
      @امیرسامان-ب4ه 5 лет назад

      Mehrdad Babaei
      در همین لینکی که در پیام قبلی فرستادم . عقیل هاشمی پنج تا شیش مدرک در کتاب های شیعه نشان میده . و من زیاد به کتاب های اهل سنت وارد نیستم. اما دیده دارم . شما لینک پیام قبلی . از اول تا آخر ببین کلیپ را

    • @mehrdadbabaei2385
      @mehrdadbabaei2385 5 лет назад

      @@امیرسامان-ب4ه هاشمی داره دروغ میگه و رسوا هم شد
      شما سندها را بیار تا شما را هم رسوا کنم
      که دیگه اینقدر به راحتی دروغ به مردم نگید
      سندها را بیار و بیخودی وقت منو نگیر
      روایتها را بیار و کامل متن عربی و متن فارسی

  • @amirderiszadeh2180
    @amirderiszadeh2180 Год назад

    حجت الاسلام ابراهیم کجاست. دلم تنگ شده براش. جحت الاسلام ابراهیم

  • @ذکراللهپښتون
    @ذکراللهپښتون 5 лет назад +3

    🤣

  • @abdulkabirismailee3833
    @abdulkabirismailee3833 3 года назад +1

    چی میدانم ؟ شاید این آقا چند وقت بعد بشه آیت العظمی . اصلا خودشم نمی فهمید که چی داره میگه.

  • @SAM-d1z6e
    @SAM-d1z6e 5 лет назад +3

    اقای هاشمی
    سخنان شما منطقی بود
    اون اخوند جوابی نداشت!
    امیدوارم که بزودی
    اکثریت مردم
    به عمق این فاجعه پی ببرند و
    کلا حساب دین را از سیاست جدا نموده
    و دین را به عنوان پدیده ای شخصی بنگرند.
    کار زیاد است
    برای ساختن منطقه!
    وقت مباحث علمی رسیده
    وگرنه
    هزار سال دیگر هم
    مشغول بحث
    خلافت بعد از پیامبر و جنگ های داخلی و خانواده گی این عزیزان خواهیم بود....

  • @نقیرشیدی-ذ4ف
    @نقیرشیدی-ذ4ف 9 месяцев назад

    شاید اونموقع فیلم بازی میکردن احتمالا سر فیلمبرداریه یه صحنه از یه فیلم بودن، آقا تبریک جواب این و یافتن 😂😂😂

  • @abbaskarimi7701
    @abbaskarimi7701 5 лет назад +4

    عجب نمایش مضحکی
    این یارو که اصلا سواد نداره اومده مناظره

    • @mahmoudmoosavi8507
      @mahmoudmoosavi8507 5 лет назад

      اینها یک نوع نمایشنامه ای ست که این وهابی ها برای پیروز نشان دادن خود در مناظره ها. در اتاق کنار استودیوی خود. درست می کنند 😁😁😁

    • @naaimamoori5302
      @naaimamoori5302 5 лет назад

      @@mahmoudmoosavi8507 اتفاقا این یکی خیلی باهوشه اخوندهایی به چشم خودم دیدم از این هم نفهم تر و خنگ ترن

    • @mahmoudmoosavi8507
      @mahmoudmoosavi8507 5 лет назад

      @@naaimamoori5302
      با نمایش های وهابی و با استفاده از اتاق کنار استودیو که نمی شود نور اهل بیت علیهم السلام را پوشاند
      که اگر اینطور بود. شیعه ای که در عصر رسول الله و امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار به تعداد اندکی بودند.
      به چند صد میلیون فعلی نمی رسید
      اتفاقا فضای مجازی. موقعیت خوبی برای مذهب اهل بیت علیهم السلام درست کرده است که هر کسی از هر گوشه جهان می تواند شاهد مناظره اهل حق و باطل باشد و راه خود را انتخاب نماید
      بازیهای تبلیغاتی فضای مجازی ممکن است تا حد کمی بر افراد ساده لوح. موثر باشد اما نجات دهنده پیروان خلفای شرابخوار و ابنه و زنازاده و بدعتگزار نخواهد بود
      زیرا وقتی کسی فهمید که خلیفه او فردی دایم الخمر و الکلی و مفعول بوده است..
      بنیان ایمان کاذب او به چنین کسانی. فرو خواهد ریخت 😊😊😊
      و همین برای اهل حق. کافیست

    • @naaimamoori5302
      @naaimamoori5302 5 лет назад

      @@mahmoudmoosavi8507 نه عزیزم ما دشمن اهل بیت نیستیم دشمن اهل بیت شماهایید که هزاران وصله ناجور و خرافاتی و غیر واقعی بهشون چسبوندید اره تو درست میگی همان شیعه هایی که میگی زمانحضرت رسول ص انگشت شمار بودن همونا بودن که حضرت حسین رو کشتن همونا بودن که باعث تفرقه بین مسلمانان شدن کجای دین گفته سینه زنی قمه زنی کجای دین گفته مهدی ظهور میکنه کجای دین گفته عزیزترین یاران پیامبر و همسران وی را لعن و فحش بدهید اگر از روی تعصب و کینه داری سخن میگی کاری بات ندارم ولی اگه طالب حقیقتی تحقیق بیشتری کن مذهب شیعه مذهب فتنه و دروغ و افسانه و تهمت و افتراست
      ولی تو همون خطی که به بزرگان اسلام توهین کردی فهمیدم موجود بی ارزش و پست هستی

    • @mahmoudmoosavi8507
      @mahmoudmoosavi8507 5 лет назад

      @@naaimamoori5302
      کتاب الغدیر علامه امینی رحمه الله علیه.
      پر از احادیث وجود حضرت مهدی علیه السلام در منابع سنی ست که به ظهور حضرت مهدی از زبان رسول خدا. اشاره دارد
      و تو بعد از هزار و چهارصد سال پس از اسلام و وجود این احادیث در کتب سنی و جمع آنها توسط علامه امینی برای راحتی رجوع افراد از مراجعه به کتب مختلف. می گویی که حضرت مهدی و ظهور او در کجاست ؟! چخخخخخخ 😁😁😁
      این که تو به مسلکی اعتقاد داشته باشی که خلاف تشیع باشد اصلا مهم نیست
      چون چند میلیارد غیر مسلمان دنیا هم. همین روش را دارند
      اما این که تو ادعای اسلام بکنی و هنوز خبر نداشته باشی که بسیاری از منابع حدیثی کتب سنی در مورد حضرت مهدی و ظهور اوست و من شیعه بخواهم این مطلب را به گوش تو برسانم باعث خنده و گریه است
      خنده ازین بابت که ما شيعة ها باید دین و مطالب اعتقادی سنی ها را به آنها یاد بدهیم
      و گریه ازین موضوع که یکی از مهمترین مسائل اسلامی که بخش بزرگی از کتب سنی ها را پرکرده و آن هم ظهور امام مهدی علیه السلام است را نمی دانی و تازه خود را مسلمان و سنی هم می دانی 😊😊😊

  • @hussainn7883
    @hussainn7883 2 года назад +1

    البته ایشون از دوستان شما هستند، چند بار هم تماس گرفتند با عناوین و القاب مختلف، با این برنامه تماس گرفتند و چند بار فحش دادند تا مظلوم نمایی شما بیشتر بشه.

  • @saied8057
    @saied8057 5 лет назад +4

    درود جناب هاشمی آیا شما به سکولاریسم یعنی اعتقاد هر کس شخصیه اعتقاد دارید؟

  • @abbasheydari-qq1ix
    @abbasheydari-qq1ix 5 месяцев назад

    افتخارمیکنم شیعه ام بی نقص ترین مذهب ودین شیعه هستش فقط ❤حیدرامیرالمومنین است ❤

  • @Nasersharifi2
    @Nasersharifi2 Год назад

    استاد هاشمی عزیز❤❤❤

  • @حسینصفری-خ2ط
    @حسینصفری-خ2ط Год назад

    Hi

  • @aradarad2312
    @aradarad2312 2 года назад +1

    مردم بیمارن بخدا، اصلا معلوم نیست این مشرک برا چی اومد خودش هم نفهمید چی گفت

  • @hamidsayari7221
    @hamidsayari7221 5 лет назад

    بسیار زیبا

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад +1

      منابع اهل سنت و حتک حرمت حضرت فاطمه سلام الله علیها و هجوم به خانه ایشان و آتش زدن در خانه امیرالمؤمنين امام علی سلام الله علیه
      ۱.ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:.!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.
      ۴. طبرى و تاریخ او
      محمّد بن جریر طبرى (متوفاى ۳۱۰) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:.(۱۳)
      عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
      این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
      ۵. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
      شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (۴۶۳ هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از
      بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:
      على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید

  • @qaribkarimi
    @qaribkarimi 4 года назад +1

    استاد هاشمي زنده باشي

  • @shabgard_TV
    @shabgard_TV Год назад

    1 . صفدي (764هـ) :
    انّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّي ألقت المحسن من بطنها.
    الوافي بالوفيات ، ج5 ، ص347 .
    عمر در روز بيعت به شكم فاطمه ضربه اي زد كه منجر به سقط شدن محسن از شكمش شد .
    2 . ابن حجر عسقلاني (852هـ) و شمس الدين ذهبي (748هـ ):
    ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان و ذهبي در ميزان الإعتدال مي نويسند :
    إنّ عمر رفس فاطمة حتّي أسقطت بمحسن.
    لسان الميزان ، ج1 ، ص268.
    عمر به فاطمه لگد زد كه سبب سقط محسن گرديد .پشيماني ابوبكر در آخرين روزهاي زندگي :
    معمولاً هر شخصي در آخرين روزهاي زندگيش و هنگامي كه احساس مي كند مرگ به او نزديك شده است ، مهمترين سخنان خود را گفته و اساسي ترين سفارش ها را مي كند .
    ابن أبي قحافه نيز در آخرين روزهاي عمرش ، سخناني گفته است كه شنيدن آن ها واقعيت هاي بسياري را آشكار مي كند ؛ هر چند كه او حتي در اين جا نيز از گفتن تمام حقايق خودداري كرده است ؛ اما همين اندازه اش نيز براي اثبات بسياري از مسائل كفايت مي كند .
    وي در آخرين روزهاي عمرش ، اعتراف مي كند كه دستور هجوم به خانه صديقه طاهره را صادر كرده است . تعدادي از علماي اهل سنت ؛ از جمله شمس الدين ذهبي (748هـ ) در تاريخ الإسلام ، در تاريخ زندگي ابوبكر ، محمد بن جرير طبري در تاريخش ، ابن قتيبه دينوري در الإمامة والسياسة ، ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق و ... چنين مي نويسند :
    عبد الرحمن بن عوف در بيماري ابوبكر بر او وارد شد و بر وي سلام كرد ، پس از گفتگويي ، ابوبكر به او چنين گفت :
    أما إني لا آسي علي شيء إلا علي ثلاث فعلتهن ، وثلاث لم أفعلهن ، وثلاث وددت أني سألت رسول الله صلي الله عليه وسلم عنهن : وددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة وأن أغلق علي الحرب .
    تاريخ الإسلام ، ج3 ، ص118 و تاريخ الطبري، ج 2، ص 619، ج 3 ص 430 ط دار المعارف بمصر و الامامة والسياسة - ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الزيني - ج 1 - ص 24 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 30 - ص 422 و شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 2 - ص 46 - 47 و المعجم الكبير - الطبراني - ج 1 - ص 62 و مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 5 - ص 202 - 203 و مروج الذهب ، مسعودي شافعي ، ج1 ، ص290 و ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 3 - ص 109 و لسان الميزان - ابن حجر - ج 4 - ص 189 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 5 ، ص631 و ... .
    من به چيزي تأسف نمي خورم ، مگر بر سه چيز كه انجام دادم و سه چيزي كه انجام ندادم و سه چيزي كه كاش از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) مي پرسيدم : دوست داشتم خانهء فاطمه را هتك حرمت نمي كردم هر چند براي جنگ بسته شده شود ... .

  • @سیامککریمیپور
    @سیامککریمیپور 2 года назад

    👍👍❤❤

  • @سیامککریمیپور
    @سیامککریمیپور 2 года назад

    ❤❤❤❤

  • @funnyclips8250
    @funnyclips8250 3 года назад +1

    موفق باشید استاد هاشمی.
    اینها برای ادعای شان حتی یک سندی از کتابهای خود شون ندارند، چی رسد به کتاب های اهل سنت یا قرآن.

    • @javadra9789
      @javadra9789 3 года назад +1

      منابع اهل سنت و حتک حرمت حضرت فاطمه سلام الله علیها و هجوم به خانه ایشان و آتش زدن در خانه امیرالمؤمنين امام علی سلام الله علیه
      ۱.ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
      ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
      انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
      فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
      قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
      جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
      هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
      این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(۷)
      یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
      ۲. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
      احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
      انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
      فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
      ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
      ۳. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
      مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (۹). وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:
      انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(۱۰)
      ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
      ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:.!(۱۱)
      عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...
      مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
      «زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(۱۲) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.
      ۴. طبرى و تاریخ او
      محمّد بن جریر طبرى (متوفاى ۳۱۰) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:.(۱۳)
      عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
      این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
      ۵. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
      شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (۴۶۳ هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از
      بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:
      على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید!

    • @indeependentkurdistan3735
      @indeependentkurdistan3735 3 года назад

      @@javadra9789 هتک اینطوریه **

    • @Sattar-is
      @Sattar-is 2 года назад

      کسی خودشو زده ب خواب رو نمیشه بیدار کرد چون تعصبات و اطاعت کورکورانه از خرافات نمیزاره بیدار شن

    • @funnyclips8250
      @funnyclips8250 2 года назад

      @@javadra9789
      دنبال این چرندیات نباش.
      به عقیده شما حضرت علی امام شما است و از علم غیب برخوردار بود. چرا از این علم غیب خود استفاده نکرد و خود همراه فامیل اش را از دست عمر نجات نداد ؟
      چرا دختر اش را به قاتل همسر خود یعنی عمر داد ؟
      چرا نام های فرزندان خود را ابوبکر و عمر نام نهاد ؟
      چرا حضرت علی از همسر خود دفاع نکرد و او را نجات نداد ؟
      چرا علی از قاتل همسر خود انتقام نگرفت ؟
      چرا علی به جای اینکه خود و یارانش دروازه را باز کنند خانم حامله خود را برای باز کردن دروازه می فرستد ؟
      چرا اینقدر خود و دیگران را با این روایات جهل ، ضعیف و بی اساس فریب میدهید ؟
      همان عمر بود که حالا توی خانه های شما قرآن کریم است و مسلمان هستید. نمک نشناس نباشید.

  • @farshidpayegar5367
    @farshidpayegar5367 2 года назад

    درود‌ براستادهاشمی‌ عزیزوگل

  • @alijahanbin4163
    @alijahanbin4163 3 года назад +1

    اگه مردی بیا با علی شریفی مناظره کن نه با بیننده اماتور

    • @محمدکاکر-ع3ه
      @محمدکاکر-ع3ه 3 года назад +1

      بایک لوله کش مناظره کردن چی دردی رو دوا میکنه ؟

  • @kiaahnade439
    @kiaahnade439 4 года назад +1

    خخخخخخخخخخ خر کیف شدم اگه این آخوند بی سواد نباشه که هاشمی شکستش بده هاشمی نون نداره بخوره دیگه خخخخخ

  • @رضاعابدیمنفرد
    @رضاعابدیمنفرد 5 лет назад +1

    سوال کننده و جواب دهنده هر دو بیسواد. اگر کسی مناظره شیعه و سنی بین دو عالم قوی می شناسد معرفی کند ما استفاده کنیم.

    • @mohsennahardani6218
      @mohsennahardani6218 5 лет назад

      Reza Abedimonfared سلام سرم کنید مناظره شبکه ولایت. مناظرات زیادی براتون میاد

    • @رضاعابدیمنفرد
      @رضاعابدیمنفرد 5 лет назад

      @@mohsennahardani6218 سلام خیر ببینی ممنونم

  • @hosseinyarmohammadi8510
    @hosseinyarmohammadi8510 5 лет назад +1

    آقا این طرف که زنگ زده اطلاعات کافی نداره با هاشمی مناظره کنه

  • @edriselbighi1736
    @edriselbighi1736 2 года назад

    جزاک الله استاد هاشمی عزیز

  • @mohamadjangi3289
    @mohamadjangi3289 2 года назад

    ماشاالله استاد هاشمی عشقی استاد لایک داری بخدا

  • @یکتاپرست-و9ز
    @یکتاپرست-و9ز 3 года назад

    یارو چت کرده دیوس خودشم نمیدونه چی میگه وچی میخواد

  • @hussainn7883
    @hussainn7883 2 года назад

    بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
    احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
    انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب.
    فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...(۸).
    ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!

  • @nadermirkhaninejad6420
    @nadermirkhaninejad6420 Год назад

    آقا این اشغالگران رو خط ندید حیف وقت .

  • @mehdiking5806
    @mehdiking5806 2 года назад

    حمید جون از شیراز..استاد بزرگ جوک از شیراز
    دست مریزاد،😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

  • @indeependentkurdistan3735
    @indeependentkurdistan3735 3 года назад

    زنده باشی هاشمی

  • @LolLol-nn8vi
    @LolLol-nn8vi 5 лет назад

    Aval yad kardam Khudara Muhammad Musatafaro chahar yari basafa Abubakr Umar Haidar Usmanra alhamdulillah man sunni hastam, na Shiae gumrah 🤗

  • @wood.y3989
    @wood.y3989 2 года назад

    بنده خدا چقدر فکر کرده برای دوتا دلیلش.من ک ایمان آوردم شماها هم بیارید.کمرشکن بود استدلالش😂😂😂😂

  • @m.97-y3h
    @m.97-y3h 3 года назад +2

    خب شاید خونشون ایفون تصویری داشته🤦‍♀️😅

  • @hussainn7883
    @hussainn7883 2 года назад

    ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
    ابوبکر ابن ابى شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:
    انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
    فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
    قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
    جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
    هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
    این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!