استاد پرهام عزیز با درود و احترام با چه زبانی از جنابعالی بایستی تشکر کرد که زحمت خواندن و اجرای هنرمندانه شما ما را با ادبیات غنی کشورمان دمساز کرد تمام مدت مونس تنهایی هایم شنیدن داستانهایی است که با اجرا هنرمندانه شما روحم رابه پرواز در می آورد . استاد جمالزاده را با خواندن یکی از داستانهایش میشناختم ولی شما مرا مرید جمالزاده کردید آنقدر شی.ا و به شکل نمایشنامه خوانی این قصه های زیبا و رمان های را میخواند که در همه حال هدفون از گوشم جدا نمیشود ....به ه ه تمام دوستانم شما را معرفی کردم و جالب اینجاست انهاییکه کتاب خوانی با این شیوه را نقد میکردند امروز حز علاقمندان شما شده اند
با درود فراوان بشما جناب پرهام گرامی واقعا با شتیدن به کتابها و داستانهای شما چنان به صدای گرم و طرز خوندن کتاب هایتونعادت کردیماصلا نمیتونیمکهکتابهای صوتی دیگران گوش دهیم چون صدا صدای شما نیست بار هم سپاس از زحمات شما ❤❤❤❤❤
دنبال فرصتی بودم که مراتب متشکرم را ابلاغ نمایم ...استاد بزرگواری که صدایی زیبا در خواندن دارندبعد از شنیدن صدای شما دلیل ارادت مرا فهمیدن الهی که سالهای سال زنده باشید و ما هم از زحمات شما بهره مند گردیم این شیوه در خواندن رمان را کمتر شنیده بودم و در وسط خوانش قصه از دستم میرفت ولی شما مثل آهنربا شنوندگان را مجذوب میکنید و یک لحظه نمیگذارید که از قصه جدا شویم از شما سپاسگزارم
جناب پرهام جان عزيز اگر این حکایتها و داستانهای کلاسیک رو اگر با صدايی غیر شما شنيده بشه واقعأ لطفي نداره.... ممنونم از شما در پناه خداوند سلامت و شادکام باشيد.....
یادمه برای ویزیت رایگان مناطق محروم ب روستای دور افتاده و شدیدا محروم در یکی از استان های مرکزی رفتیم و داستان های اینچنینی از مردم اونجا شنیدم ک جوابی بود برای بیماریهای رایج در انجا
عنوان كتاب جالب بود و به عنوان يك زن كنجكاو شدم ببينم باز دوباره چه ها كه قراره دربارهء خودمون بشنوم..😅 بنظرم بيشتر هوش و زكاوت بود تا مكر و حيله..😅 (البته قطعاً بخاطر "گفتگو" هاى خارج از تعهُد و عُرف بوده، اين عنوان) امّا كلاً آدمهاى با عقل و هوش نه خودشون به دردسر ميوفتن و نه اطرافيانشون رو به هزار گرفتارى ميندازن يك جورى بلخره مسأله رو رفع و رجوع ميكنن..👍🏼 قضاوت و داورى هم ديگه با خداوند
درود بر دوستان گروه مشعل دانش و استاد پرهام عزیز ضمن تشکر بابت زحمات بیدریغ شما یک مسئله کوچک را خواستم عرض کنم و اون اشتباهی که در داستان گرمابه دار شده بود... یک داستان بر این قرار است که پسر جاکم هر هفته حمام را قرق میکرده و به اون حمام میرفته و در یک شکار یا جنگ هنگامی که بچه بوده یکی از بیضه های خود را از دست داده بوده و از ترسی که کرده بوده نمیتونسته کاری انجام بده و میل نداشته و مسئله مهمتر اینکه آلت تناسلی بسیار کوچکی داشته که فقط دلاک یا همان حمامی از آن خبر داشته و یکبار که با هم صحبت میکردند، پسر حاکم پول زیادی خرج دوا و درمان مرده بوده و تفاوتی متوجه نشده و با حمامی قرار را بر این میگذاره که زنی را بیاورند و متوجه بشوند آیا شاهزاده میتونه کاری انجام بده یا خیر؟؟؟ شاهزاده پول زیادی به حمامی میدهد و حمامی چندبار دیگر زنانی را برای شاهزاده برده بوده که هیچکدام نتوانسته بودند میل پسر حاکم یا شاهزاده را برانگیزند و پول گرفته و کار نکرده به کار خود رفته بودند، پس زن حمامی میگه پسر حاکم که مردی نداره و تو هر دفعه پول زیادی به دختران فلانی میدی و اونها پول را گرفته و شادان میروند، پس بیا و پول را به من بده و من به نزد پسر حاکم میروم و اون مردی ندارد و کاری نمیکند و ما راحت این کیسه زر را از آن خود میکنیم.... اما داستان دیگری که بیشتر به این مضمون نزدیک است: داستان از این قرار است که پسر حاکم و زن حمامی با یکدیگر دوست بودند و رابطه داشتند که پس از مدتی حمامی شوی زن شک میکند؛ زن او که بسیار زیبا و خوش اندام بوده با یکی رابطه دارد و هدایا و پیراهن های زیبایی از او هدیه میگیرد و به دروغ میگوید پدرم یا برادرم از سفر برای من آورده اند، پس از آن زن را توی خونه حبس میکنه و زن از پشت درب با پسر حاکم درد دل میکرده و برای اینکه راحت توی آغوش پسر حاکم بره این نقشه را میکشه و با پسر حاکم اجرا میکنند و این داستان برای مکر و حیله زنان بسیار نزدیک تر است تا داستان شما و داستان قبلی که بالا گوشه ای از آنرا نگاشته ام..... ممنون از شما دوستان عزیز که زحمت زیادی در را ه فرهنگ این مردم میکشید
با سپاس از نظر لطف شما. ظاهرا کتابهای قدیمی هم دستخوش دستکاری شده است. بهر حال حداقل به گفته راوی قصه ها در نسخه مورد استفاده ایشان داستان بهمین شکل است که روایت شده با تفاوت کاربرد زبان بجای آلت مردانه و اینکه گرماوه بان از شرم کاری که کرده خود را حلق آویز میکند. بیشک توضیحات شما هم برای کاربران کانال مفید خواهد بود و موجب امتنان ماست.
من داستان دقیقه 01:13:00 رو شنیدم. خندم گرفت، من دوس دخترم با یکی چت میکرد هنوز آشنا نشده بودیم فهمیدیم باهاش تموم کردم. بازرگان چقدر خنگ بود، حتی توی داستان هم نویسنده خنگ بوده، اصلا توی مغزم نمیره
سلام خسته نباشید بسیار عالی بود ولی در تمام زندگی من هرگز نتوانستم با کسی خوب گفتگو کنم نمیدانم چرا تا میگم سلام گفتگویمان به پایان میرسد ولایت خداحافظی کنیم ایا کسی میداند مشکل کجاست 😂😂😂😂😂😅😅😅😅😅😢😢😢😢😢❤❤❤❤❤
چه نویسنده نفهم و نادانی، چگونه همه زنان رو شهوتران میدونه؟ چه توهین و تهمت بزرگی به زنان، و چطور شما اقای پرهام این چرندیات رو برای مردم میخونید؟ چطور به همه مادران و زنان این چنین توهین میزنید، ایا مادر شما هم تابع شهوت بوده است؟
آفتاب عزیز این قصه ها از سندبادنامه، مرزبان نامه، بختیارنامه و غیره استخراج شده. شما که بیش از ابتدای قصه ها را مورد توجه داشته اید قطعا با توضیحاتی که داده شده در یافته اید که هدف ما انتقاد از فرهنگ حاکم بر قصه هاست که مقصودش تحکیم سلطه مردان بر زنان و اندیشه مرد سالارانه است.
ما هم بچه دبستانی باور کردیم!!😂😂 فقط یه سئوال آقا معلم اجازه ست؟! اگه مثلاً یه خانم بدریخت زشت رو میآمد شاهزاده باهاش صحبت نمیکرد؟ چرا؟!!!😮 ولی قربان ما همه بزرگسالیم، هر چند کوچک سالها هم باید از همان اوان بدونن که چی به چیه, و ایضأ عالمان و بزرگان آموزش پرپرش ما تهی مغزانی بیش نیستند که چنین رفتاری دارند، و در خاتمه با نظر اون دوست عزیزی که دو پیشنهاد برای جایگزینی داستان داد بنده هم موافقم و لایک شون رو هم تفدیم کردم، ولی با پاسخ حضرتعالی خیر،، همواره نیک اندیش و پایدار باشید و سرافراز جناب پرهام عزیز.😂❤❤❤
محمد عزیز اینکه شاهزاده با زن زیبا گفتگو کرد تصمیم نویسنده داستان بوده نه بنده. اما منطق هم دارد. ظاهرا زیبایی نشانه هائیست که مغز در طول تکامل آموخته که به این نشانه ها واکنش غریزی نشان بدهد. چون گویا این نشانه ها حاکی از ژن مناسب برای ترکیب شدن با ژن بیننده است. ممکن است بفرمایید شاهزاده که نمیخواست بچه دار شود. بله. این را بخش آگاه مغز شاهزاده میداند اما بخش غریزی نمی داند. مغز وقتی پاداش هورمون لذت را به طرفین یک گفتگو میدهد که بداند ترکیب ژنتیکی خوبی بوجود میآورند. در خصوص اینکه مگر میشود بخشی از مغز از بخشی دیگر بی خبر باشد ؟ باز پاسخ مثبت است. در خود ارضائی بخشی از مغر با تخیل صحنه ای میسازد و بخش غریزی را فریب میدهد که واقعی است و بخش غریزی بخیال ساختن فرزند دستور آزاد شدن اسپرم و همزمان اِندروفین در مغز را میدهد که تعبیر انسانی ما از ترشح این هورمون “لذت” است. در مورد اینکه جامعه باید آموزش بدهد با شما موافقم اما نه تنها سیستم آموزشی علاقه به سانسور هر چه که تولید مثل مربوط میشود را دارد بلکه مکانیزم های کار گذاشته شده توسط فرهنگ و سنت در مغز اغلب افراد آنها را وادار به مقاومت در برابر عریان شدن کلام و گفتار میکند. امیدوارم مطلب شما را درست فهمیده باشم و پاسخ بی ربط نداده باشم.
با احترام به خواننده و با کمال تأسف به اندیشه بعضی از نویسنده های قدیم که البته نمیدانم شناخته شده باشه یا نه باید بگم از قدیم وندیم همیشه گفتند کافر همه را به کیش خود پندارد البته که جدیدا دختر ها کمی خیره سر شدند ولی همون ها هم اکثرا فقط با دوست پسر یا شوهر خود تا ابد وفادار میمانند چرا نویسنده احمق نمیدیده که در قدیم اکثر زنان و مادران قدیم با داشتن چندین فرزند و کمترین امکانات و با اکثرا مردانی بی محبت و بعضاً بد اخلاق باز هم با عفاف زندگی میکردند و با تمام سختی ها و با دنیایی آرزو و با بدنی خسته و کوفته پیر شده و از دنیا میرفتند .اکثر آنها رو باید مانند قدیسه دانست و این در حالیست که شوهر همین زنها (آنهایی که توی شهر ها بودند) اکثرا شبها به قهوه خانه و کاباره ها میرفتند وبا عده خیلی کمی از زنان که اونها هم قربانی سیاست و تربیت نادرست شده بودند با شوهر های همین زنان های نجیب میخوابیدند و باز هم فقط زنان فاحشه نامیده میشدند و مرداناز هر صفت زشتی مبرا .خواننده عزیز حتی اگر در کتاب هم چنین نوشته بود باید میگفت مثل (بعضی) از زنان چون با این حساب زن و بچه و دختر و وخواهر ایشان هم از این دایره مستثنا نخواهد بود.ش
دوست عزیز اگر کمی با تامل و دقت گوش میدادید متوجه میشدید صحبت از فاحشه بودن یا خراب بودن زنها نیسات و قصد و نیت مکر و سیاست زنها هست و هوش و فراست زنها را بیان کرده، و اینکه در بسیاری از کتابهای تاریخ اومده که در بسیاری از موارد سیاست زنها هست که مرد را به درجات بالا میرسونه و اینکه برای نشون دادن سیاست و مکر زنان از این داستانها استفاده شده برای بهتر نشان دادن شرایط وخیمی هست که پیش آمده؛ و قصد این بوده که خواننده اون موقعیت را متصور شود و مسلط بودن زن بر روی خود در چنین شرایطی که هیچ مردی چنین توانایی برای جمع نمودن مسئله و کنترل کردن شرایط را نداشته و ندارد را نشان دهد... توی یک داستان نمیدونم واقعی یا خیالی خوندم که اوباما یا یک رئیس جمهور دیگه آمریکا توی بازاری میگشتند و یک نانوایی سیاه پوست را میبینند و زن رئیس جمهور به اون میگه این شخص خواستگار قبلی من بود ولی من قبول نکردم و پس از دو سال با تو ازدواج کردم، رئیس جمهور لبخندی میزنه و میگه پس الان باید زن یک نانوا میبودی؟؟؟ همسرش لبخندی بهش پس میده و میگه نه من همچنان زن رئیس جمهور بودم و تو معلوم نبود که چیکار میکردی؟؟؟؟؟ این داستانها سیاست و فراست و مکر زنان را نشون میده و کتابهایی که این داستانها را از اونها برداشت کردند مانند سندبادنامه مفهوم جالبی داره که اگر به حرف زنهای خود گوش بدید به درجات بالایی میرسید ولی در برابر باید مواظب باشید چون زنها ضعیف رای هستند و زود گول میخورند و بسیاری از اونها بدنبال هوای نفس و شهوت خود هستند... اینکه شما فقط با نگاه منتقدانه به این داستانها پرداخته اید جای تاسف داره و اینرا میدونم زنان ایران زمین یکی از بهترین انسانهای دنیا هستند و اگر کارهای مهمی به آنها واگذار شود اوضاع خیلی خیلی بهتر از این میشه و میتونیم با وضعیت بهتری زندگی نماییم....
سلام. هر موضوعی رو باید با توجه به زمان و مکان خودش سنجید. شما الان این داستانهای قدیمی رو با معیارهای الان میسنجید. وگرنه قدیم اروپا هم فمینیست نبودن.
درود بیکران زبان را در کام برای گفتگو خلق وبقا خلق کرده اند و امان از زبان بازان که کار را افراط میکشانند ، و چه بسا کسانی که باخود گفتگو میکنند و برخی با هم زبانان. چه بسیار دیده شده که در محاوره ای بدلیل زبان الکن یکی و به سرانجام نرسیدن گفتگوی کامل شخص بدنبال سخنوران دیگر افتد و عمر را به شور و مشورت گذراند . راجع به کشتن یا دفن کردن زن و همسر شخص متوفی در هند ، در کتاب هایی خواندم که در اروپای قدیم در میان اقوام بربر و حتی در وایکینک ها مرسوم بوده که شمشیر و زن و مقشوقه شخص جنگاور را با جسد او به گور میگذاشتند . حتی راجع به شمشیر چنان تاکید داشتند که جنگاور بودن شمشیر کنار جسد در برزخ و دنبای استرال نمیتواند برخیزد و نابود میشود و .....
صدها درود. بسیار شنیدنی و جالب بود. زنده و پایدار باشید. ❤
با عرض سلام و درود تشکر از داستانهای بسیار زیبا و آموزنده تان
❤❤❤🎉🎉🎉جناب پرهام عالی مثل همیشه
درود و سپاس فراوان..ممنون. thanks 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
عالی عالی، یاد گرفتم ❤❤❤
"درخت مکر زن صد ریشه دارد
فلک از دست زن اندیشه دارد"
Zaban va goftar é Parsi é dar doreh Samanian cheghadr shirin va goosh navaz ast .
درود جناب پرهام عزیز یکی از اتفاق های خوب زندگیم اشنایی با انسان بزرگی مثل شما بوده که بتونم خوشه ای از خرمن دانش شما برچینم
Hi dear master really appreciate for your very informative professional performance 9. S 🙏🙏🙏👌👌👏👏👏🎉👌🙏🙏 yours
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹baray aghay dadan shoma baray roshan kardan zehnah dargir va na aghah ma
ای جانم بفدای راوی و داستانهای بسیارقشنگ وجالب ش خیلی عالین وجذاب خسته نباشی ❤
بادرود خدمت شما راوی عزیز واقعا خسته نباشید 😊❤👌👌👏👏👏
سلام و سپاس از شما 🌹
درود بر جناب پرهام که با هنرنمایی فوق العاده و دانش زیاد همچنان به ما آموزش میدهد
بسیار عالی درود و سپاس 😂😂😂
سپاس ازشما جناب پرهام!
مانا باشید!
استاد پرهام عزیز
با درود و احترام
با چه زبانی از جنابعالی بایستی تشکر کرد که زحمت خواندن و اجرای هنرمندانه شما ما را با ادبیات غنی کشورمان دمساز کرد تمام مدت مونس تنهایی هایم شنیدن داستانهایی است که با اجرا هنرمندانه شما روحم رابه پرواز در می آورد . استاد جمالزاده را با خواندن یکی از داستانهایش میشناختم ولی شما مرا مرید جمالزاده کردید آنقدر شی.ا و به شکل نمایشنامه خوانی این قصه های زیبا و رمان های را میخواند که در همه حال هدفون از گوشم جدا نمیشود ....به ه ه تمام دوستانم شما را معرفی کردم و جالب اینجاست انهاییکه کتاب خوانی با این شیوه را نقد میکردند امروز حز علاقمندان شما شده اند
بسیار عالی آقای پرهام
از گفتگو ها لذت بردیم😅😅😅
جناب پرهام درود ، فرا رسیدن سال ۱۴۰۳ بر شما مبارک . قربونتون بشم دوستون دارم 🌹❤👍👍👍👍👏👏👏👏🙏🙏🙏باید سال شاهنشاهی رو مینوشتم ولی حضور ذهن ندارم متاسفانه.
سپاس از شما جناب پرهامگرامی ❤
Thank you so much
سپاس❤
خسته نباشید آقای پرهام. واقعا باذوق وصدای گوشنواز واحاطه به ادبیات، ادبیات را به خلوت تنهای فارسی زبانان آورده اید.
پایدارباشید.😂❤❤
با درود خدمت استاد پرهام و سپاس از خواندن داستان های آموزنده و دیگر اینکه اظهارنظر شنوندگان هم بسیار جالب بودند🙏🙏🙏🌻🌻🌻💚💚💚Thank you so much
Mr Parham stoma besiar shreen asten.
Your Afghan fan ❤❤❤
با درود فراوان بشما جناب پرهام گرامی واقعا با شتیدن به کتابها و داستانهای شما چنان به صدای گرم و طرز خوندن کتاب هایتونعادت کردیماصلا نمیتونیمکهکتابهای صوتی دیگران گوش دهیم چون صدا صدای شما نیست بار هم سپاس از زحمات شما ❤❤❤❤❤
Merci
با درود بشما جناب پرهام خودمونیم جناب پرهام زنان آن زمان عجب هار بودن پناه بر خدا دست رد به سینه هیچ بغال چغالی نمیزدن 🤣😂🤣😂
جناب پرهام کتاب صدو ده قصه عامیانه رو اگر پیدا کردید خیلی جالبه برای خواندن چون گویش جالبی داره که مخصوص تهرانی های قدیمه
متشکر از داستانهای زیبا
دنبال فرصتی بودم که مراتب متشکرم را ابلاغ نمایم ...استاد بزرگواری که صدایی زیبا در خواندن دارندبعد از شنیدن صدای شما دلیل ارادت مرا فهمیدن الهی که سالهای سال زنده باشید و ما هم از زحمات شما بهره مند گردیم این شیوه در خواندن رمان را کمتر شنیده بودم و در وسط خوانش قصه از دستم میرفت ولی شما مثل آهنربا شنوندگان را مجذوب میکنید و یک لحظه نمیگذارید که از قصه جدا شویم از شما سپاسگزارم
Very nice 🌹❤️🗣️ like that 👍. Thanks 🙏
سلام و عرض ادب بسیار عالی سپاس ببخشید نوازند ه سنتور چه کسی❤
با درود، نوازنده دوست دندانپزشک ما، جناب سلطان پور هستند که سنتور را تفریحی برای دل خودشون می نوازند
We really do love you dude !
سلام ودرودبرنیکمردی.چون.پرحام❤
Good
من این حکایت رو تعرف کردم حسن فیضی هستم از شهرری ❤❤❤❤
😃😃🙃🙃🙃🫠🫠🫠
Great
بهتر بود عنوان را مکر و حیله زنان در برابر مردان هوسران و طمعکار می گذاشتید
❤❤❤❤❤
🙏❤️
بین این همه گفتگو که مابین این آتشین مزاج ها گذشت هیچ کدوم اون شاهزاده که زبون کوچیکش بزرگ شد و با زن گرمابه بان بسیار گفتگو کرد نبود 😂😂😂😂
واقعیته خب
sedaye besyar zibayi darid. amma chera inghadr yavash ??? sorat ro ba 1.5 ghoosh midam tabiitar ve delpazirtar mishe.
نسیم گرامی با همین سرعت مورد انتقادم که چرا تند صحبت میکنم. تصدیق بفرمائید که در یک زمان و با یک کار پاسخگوی سلیقه های گوناگون بودن تقریبا محال است.
حالا خوبه گفتگو میکردن،،،مناظره نمیکردن😂
گفتگو🤣🤣🤣🤣🤣
جناب پرهام جان عزيز اگر این حکایتها و داستانهای کلاسیک رو اگر با صدايی غیر شما شنيده بشه واقعأ لطفي نداره....
ممنونم از شما در پناه خداوند سلامت و شادکام باشيد.....
سلام دوستان چطور میشه دانلود کرد بعد گوش کرد
با درود، اگر با گوگل دانلود ویدیو از یوتوب رو جستجو کنید، زودتر به نتیجه میرسید
اگر مایل بودین حکایت های جالبی رو پست کردم ببینید جالبه 😂😂😂😂❤❤❤❤
یادمه برای ویزیت رایگان مناطق محروم ب روستای دور افتاده و شدیدا محروم در یکی از استان های مرکزی رفتیم و داستان های اینچنینی از مردم اونجا شنیدم ک جوابی بود برای بیماریهای رایج در انجا
قدیمیها جقدر گفتگو 😅میکردن 😂وااااااااااای
چرا ما یکی از این کلکها بلد نیستم 🤣🤣
چه تئوری های شخصی را وسط داستان به شنونده تحمیل می کنید. من در آوردی و توقف داستان
دوسال نیم ویا و سه و سال ونبم هست که حقیقتا معتاد صدای جناب پرهام شده ام
ودر کانال های صوتی مختلف فقط کتاب هایی که با صدای شماست را گوش میدهم
زبان در دو داستان نماد چیز دیگه ست به گمونم😅
سلام حال شما خوبه گوش نکردم ولی چقد صدات آرامبخشه اولین فرصت باید گوش بکنم داستان شمارو
عنوان كتاب جالب بود و به عنوان يك زن كنجكاو شدم ببينم باز دوباره چه ها كه قراره دربارهء خودمون بشنوم..😅
بنظرم بيشتر هوش و زكاوت بود تا مكر و حيله..😅 (البته قطعاً بخاطر "گفتگو" هاى خارج از تعهُد و عُرف بوده، اين عنوان)
امّا كلاً آدمهاى با عقل و هوش نه خودشون به دردسر ميوفتن و نه اطرافيانشون رو به هزار گرفتارى ميندازن
يك جورى بلخره مسأله رو رفع و رجوع ميكنن..👍🏼
قضاوت و داورى هم ديگه با خداوند
چرا شنیدن داستان سکسی دیگران هیجان داریم یا تصور کردن رابطه دیگرا چرا این درون مردان هست یا زن ها هم این حس رو دارن ؟
ادرس تلگرامتون چرا جواب نمیده کلا باز نمیشه
با درود، لینک زیر تست شد، مشکلی نداره
t.me/PersianAudioBooks1
درود بر دوستان گروه مشعل دانش و استاد پرهام عزیز
ضمن تشکر بابت زحمات بیدریغ شما یک مسئله کوچک را خواستم عرض کنم و اون اشتباهی که در داستان گرمابه دار شده بود... یک داستان بر این قرار است که پسر جاکم هر هفته حمام را قرق میکرده و به اون حمام میرفته و در یک شکار یا جنگ هنگامی که بچه بوده یکی از بیضه های خود را از دست داده بوده و از ترسی که کرده بوده نمیتونسته کاری انجام بده و میل نداشته و مسئله مهمتر اینکه آلت تناسلی بسیار کوچکی داشته که فقط دلاک یا همان حمامی از آن خبر داشته و یکبار که با هم صحبت میکردند، پسر حاکم پول زیادی خرج دوا و درمان مرده بوده و تفاوتی متوجه نشده و با حمامی قرار را بر این میگذاره که زنی را بیاورند و متوجه بشوند آیا شاهزاده میتونه کاری انجام بده یا خیر؟؟؟ شاهزاده پول زیادی به حمامی میدهد و حمامی چندبار دیگر زنانی را برای شاهزاده برده بوده که هیچکدام نتوانسته بودند میل پسر حاکم یا شاهزاده را برانگیزند و پول گرفته و کار نکرده به کار خود رفته بودند، پس زن حمامی میگه پسر حاکم که مردی نداره و تو هر دفعه پول زیادی به دختران فلانی میدی و اونها پول را گرفته و شادان میروند، پس بیا و پول را به من بده و من به نزد پسر حاکم میروم و اون مردی ندارد و کاری نمیکند و ما راحت این کیسه زر را از آن خود میکنیم....
اما داستان دیگری که بیشتر به این مضمون نزدیک است:
داستان از این قرار است که پسر حاکم و زن حمامی با یکدیگر دوست بودند و رابطه داشتند که پس از مدتی حمامی شوی زن شک میکند؛ زن او که بسیار زیبا و خوش اندام بوده با یکی رابطه دارد و هدایا و پیراهن های زیبایی از او هدیه میگیرد و به دروغ میگوید پدرم یا برادرم از سفر برای من آورده اند، پس از آن زن را توی خونه حبس میکنه و زن از پشت درب با پسر حاکم درد دل میکرده و برای اینکه راحت توی آغوش پسر حاکم بره این نقشه را میکشه و با پسر حاکم اجرا میکنند و این داستان برای مکر و حیله زنان بسیار نزدیک تر است تا داستان شما و داستان قبلی که بالا گوشه ای از آنرا نگاشته ام.....
ممنون از شما دوستان عزیز که زحمت زیادی در را ه فرهنگ این مردم میکشید
با سپاس از نظر لطف شما. ظاهرا کتابهای قدیمی هم دستخوش دستکاری شده است. بهر حال حداقل به گفته راوی قصه ها در نسخه مورد استفاده ایشان داستان بهمین شکل است که روایت شده با تفاوت کاربرد زبان بجای آلت مردانه و اینکه گرماوه بان از شرم کاری که کرده خود را حلق آویز میکند. بیشک توضیحات شما هم برای کاربران کانال مفید خواهد بود و موجب امتنان ماست.
من داستان دقیقه 01:13:00 رو شنیدم. خندم گرفت، من دوس دخترم با یکی چت میکرد هنوز آشنا نشده بودیم فهمیدیم باهاش تموم کردم. بازرگان چقدر خنگ بود، حتی توی داستان هم نویسنده خنگ بوده، اصلا توی مغزم نمیره
سلام خسته نباشید بسیار عالی بود ولی در تمام زندگی من هرگز نتوانستم با کسی خوب گفتگو کنم نمیدانم چرا تا میگم سلام گفتگویمان به پایان میرسد ولایت خداحافظی کنیم ایا کسی میداند مشکل کجاست 😂😂😂😂😂😅😅😅😅😅😢😢😢😢😢❤❤❤❤❤
واقعا چه داستانی مزخرفی برای نو جوانان میذاشتند ما که از خحالت اب شدیم 😮😮😮
گفتگو منظور سفر سانفرانسیسکو و لوس انجلسه . زیاذ ناراحت نشین ..
یعنی دیگه هر موقع به زبان فکر میکنم حالم بد میشه 😅
ببخشید رفت دم در شوهره گفت زن خونه باباشه. چطور پارچه رو گذاشته لی رختخواب
ایا گونده. پیر درسته یا. گنده. یعنی بوی گند. میده کدام
خانم خدائی عزیز سپاس از تذکر این اشتباه بنده. حق کاملا با شماست.
چه نویسنده نفهم و نادانی، چگونه همه زنان رو شهوتران میدونه؟ چه توهین و تهمت بزرگی به زنان، و چطور شما اقای پرهام این چرندیات رو برای مردم میخونید؟
چطور به همه مادران و زنان این چنین توهین میزنید، ایا مادر شما هم تابع شهوت بوده است؟
آفتاب عزیز این قصه ها از سندبادنامه، مرزبان نامه، بختیارنامه و غیره استخراج شده. شما که بیش از ابتدای قصه ها را مورد توجه داشته اید قطعا با توضیحاتی که داده شده در یافته اید که هدف ما انتقاد از فرهنگ حاکم بر قصه هاست که مقصودش تحکیم سلطه مردان بر زنان و اندیشه مرد سالارانه است.
خوانش این کتاب به معنای تاییدش نیست..
@@Suzan.p7 بیشک خوانش کتاب برای نشان دادن سفاحت فرهنگی که که سایه دیروزش بر زندگی امروز مردم افتاده
@@h.parham117 سپاس از توضیحات
خیلی کتاب های بدیه برای نوجوانان !! همش راجع به گفتگو !!!
ما هم بچه دبستانی باور کردیم!!😂😂
فقط یه سئوال آقا معلم اجازه ست؟!
اگه مثلاً یه خانم بدریخت زشت رو میآمد شاهزاده باهاش صحبت نمیکرد؟ چرا؟!!!😮
ولی قربان ما همه بزرگسالیم، هر چند کوچک سالها هم باید از همان اوان بدونن که چی به چیه, و ایضأ عالمان و بزرگان آموزش پرپرش ما تهی مغزانی بیش نیستند که چنین رفتاری دارند، و در خاتمه با نظر اون دوست عزیزی که دو پیشنهاد برای جایگزینی داستان داد بنده هم موافقم و لایک شون رو هم تفدیم کردم، ولی با پاسخ حضرتعالی خیر،،
همواره نیک اندیش و پایدار باشید و سرافراز جناب پرهام عزیز.😂❤❤❤
محمد عزیز اینکه شاهزاده با زن زیبا گفتگو کرد تصمیم نویسنده داستان بوده نه بنده.
اما منطق هم دارد. ظاهرا زیبایی نشانه هائیست که مغز در طول تکامل آموخته که به این نشانه ها واکنش غریزی نشان بدهد. چون گویا این نشانه ها حاکی از ژن مناسب برای ترکیب شدن با ژن بیننده است. ممکن است بفرمایید شاهزاده که نمیخواست بچه دار شود. بله. این را بخش آگاه مغز شاهزاده میداند اما بخش غریزی نمی داند. مغز وقتی پاداش هورمون لذت را به طرفین یک گفتگو میدهد که بداند ترکیب ژنتیکی خوبی بوجود میآورند. در خصوص اینکه مگر میشود بخشی از مغز از بخشی دیگر بی خبر باشد ؟ باز پاسخ مثبت است. در خود ارضائی بخشی از مغر با تخیل صحنه ای میسازد و بخش غریزی را فریب میدهد که واقعی است و بخش غریزی بخیال ساختن فرزند دستور آزاد شدن اسپرم و همزمان اِندروفین در مغز را میدهد که تعبیر انسانی ما از ترشح این هورمون “لذت” است.
در مورد اینکه جامعه باید آموزش بدهد با شما موافقم اما نه تنها سیستم آموزشی علاقه به سانسور هر چه که تولید مثل مربوط میشود را دارد بلکه مکانیزم های کار گذاشته شده توسط فرهنگ و سنت در مغز اغلب افراد آنها را وادار به مقاومت در برابر عریان شدن کلام و گفتار میکند.
امیدوارم مطلب شما را درست فهمیده باشم و پاسخ بی ربط نداده باشم.
با احترام به خواننده و با کمال تأسف به اندیشه بعضی از نویسنده های قدیم که البته نمیدانم شناخته شده باشه یا نه باید بگم از قدیم وندیم همیشه گفتند کافر همه را به کیش خود پندارد البته که جدیدا دختر ها کمی خیره سر شدند ولی همون ها هم اکثرا فقط با دوست پسر یا شوهر خود تا ابد وفادار میمانند چرا نویسنده احمق نمیدیده که در قدیم اکثر زنان و مادران قدیم با داشتن چندین فرزند و کمترین امکانات و با اکثرا مردانی بی محبت و بعضاً بد اخلاق باز هم با عفاف زندگی میکردند و با تمام سختی ها و با دنیایی آرزو و با بدنی خسته و کوفته پیر شده و از دنیا میرفتند .اکثر آنها رو باید مانند قدیسه دانست و این در حالیست که شوهر همین زنها (آنهایی که توی شهر ها بودند) اکثرا شبها به قهوه خانه و کاباره ها میرفتند وبا عده خیلی کمی از زنان که اونها هم قربانی سیاست و تربیت نادرست شده بودند با شوهر های همین زنان های نجیب میخوابیدند و باز هم فقط زنان فاحشه نامیده میشدند و مرداناز هر صفت زشتی مبرا .خواننده عزیز حتی اگر در کتاب هم چنین نوشته بود باید میگفت مثل (بعضی) از زنان چون با این حساب زن و بچه و دختر و وخواهر ایشان هم از این دایره مستثنا نخواهد بود.ش
از نظر بنده مردان و پسرانی هم که با دختران و زنان متعدد رابطه برقرار میکنند کلمه ی فاحشه یا به قول اروپایی ها روسپی کاملا برازنده شونه.
@@Nick-z9t Doost aziz vajeh Ruspi az vajegan é asil é é Parsi mibashad.!!!!
دوست عزیز اگر کمی با تامل و دقت گوش میدادید متوجه میشدید صحبت از فاحشه بودن یا خراب بودن زنها نیسات و قصد و نیت مکر و سیاست زنها هست و هوش و فراست زنها را بیان کرده، و اینکه در بسیاری از کتابهای تاریخ اومده که در بسیاری از موارد سیاست زنها هست که مرد را به درجات بالا میرسونه و اینکه برای نشون دادن سیاست و مکر زنان از این داستانها استفاده شده برای بهتر نشان دادن شرایط وخیمی هست که پیش آمده؛ و قصد این بوده که خواننده اون موقعیت را متصور شود و مسلط بودن زن بر روی خود در چنین شرایطی که هیچ مردی چنین توانایی برای جمع نمودن مسئله و کنترل کردن شرایط را نداشته و ندارد را نشان دهد...
توی یک داستان نمیدونم واقعی یا خیالی خوندم که اوباما یا یک رئیس جمهور دیگه آمریکا توی بازاری میگشتند و یک نانوایی سیاه پوست را میبینند و زن رئیس جمهور به اون میگه این شخص خواستگار قبلی من بود ولی من قبول نکردم و پس از دو سال با تو ازدواج کردم، رئیس جمهور لبخندی میزنه و میگه پس الان باید زن یک نانوا میبودی؟؟؟ همسرش لبخندی بهش پس میده و میگه نه من همچنان زن رئیس جمهور بودم و تو معلوم نبود که چیکار میکردی؟؟؟؟؟
این داستانها سیاست و فراست و مکر زنان را نشون میده و کتابهایی که این داستانها را از اونها برداشت کردند مانند سندبادنامه مفهوم جالبی داره که اگر به حرف زنهای خود گوش بدید به درجات بالایی میرسید ولی در برابر باید مواظب باشید چون زنها ضعیف رای هستند و زود گول میخورند و بسیاری از اونها بدنبال هوای نفس و شهوت خود هستند...
اینکه شما فقط با نگاه منتقدانه به این داستانها پرداخته اید جای تاسف داره و اینرا میدونم زنان ایران زمین یکی از بهترین انسانهای دنیا هستند و اگر کارهای مهمی به آنها واگذار شود اوضاع خیلی خیلی بهتر از این میشه و میتونیم با وضعیت بهتری زندگی نماییم....
نیک عزیز هدف این هم هست که بدانیم اندیشه های امروز ما ریشه در چه آموزش هایی دارد.
با دقت گوش بده دراین داستان از فکر وهوش زنان داره میگه وحتی سعدی علی سلام هم یجا داستان مکر زنان را بیان کرده
مطمئنین اون زبان بودههههههه😂😂😂 واسه شازده ؟؟؟؟؟؟😅😅😅😅
اگر اون یکی گفتگو حساب بشه ، چرا که نه.
زبانش توی شورتش بود احتمالا😅
زبان. کوچیک از همون اول مشکل مرد ایرانی بوده😂
سپاس از اجرای زیبا و دلنشین شما اما باعث تأسف و تأثر است که نویسنده این داستانها بی انصاف و ضد زن بودند!😐😐😑😑
سلام. هر موضوعی رو باید با توجه به زمان و مکان خودش سنجید. شما الان این داستانهای قدیمی رو با معیارهای الان میسنجید. وگرنه قدیم اروپا هم فمینیست نبودن.
درود بیکران
زبان را در کام برای گفتگو خلق وبقا خلق کرده اند و امان از زبان بازان که کار را افراط میکشانند ، و چه بسا کسانی که باخود گفتگو میکنند و برخی با هم زبانان.
چه بسیار دیده شده که در محاوره ای بدلیل زبان الکن یکی و به سرانجام نرسیدن گفتگوی کامل شخص بدنبال سخنوران دیگر افتد و عمر را به شور و مشورت گذراند .
راجع به کشتن یا دفن کردن زن و همسر شخص متوفی در هند ، در کتاب هایی خواندم که در اروپای قدیم در میان اقوام بربر و حتی در وایکینک ها مرسوم بوده که شمشیر و زن و مقشوقه شخص جنگاور را با جسد او به گور میگذاشتند .
حتی راجع به شمشیر چنان تاکید داشتند که جنگاور بودن شمشیر کنار جسد در برزخ و دنبای استرال نمیتواند برخیزد و نابود میشود و .....
بادرود خدمت شما راوی عزیز واقعا خسته نباشید 😊❤👌👌👏👏👏
❤❤❤❤❤❤❤❤