ماشاالله به شما دو جوان ! واقعاً لذت بردم از شنیدن این داستان, تربیه و رویه فامیل خیلی مهم است که میتواند, دختران و پسران را سالم به بار آرد . خداوند روح پدر گرامی تان را شاد بگرداند. ممنون از شما آقا رامش بابت نشر داستان... 💙🙏
سلام رامش جان عزیز تشکر از برنامه های زبیا تان واقعا که با صدای زبیا تان انسان را از نگاه روحی و روانی آرام می سازیت خداوند شما را همیشه صحت مند داشته باشید ❤❤❤❤❤❤❤
سلام آقای آرمان سپاسگذارم با الفاظ زیباتان در مورد هرات الحمدالله هرات جای علم وفرهنگ است پدران ما هم در مقابل در خانم یا دختر خود خیلی عاطفی وبادرک رفتا میکنن . وبرای خواهرم یسراجان وبرادرم علی جان خوشبختی فراوان آرزو دارم همیشه درکنار هم خوش صحت وسلامت باشید . خداوند پدر بزرگوار تان غریق رحمت خویش قرار بدهد وازجمله صالحین در بهشت قرار بدهد.
این خانم راست میکه عشق بعد از عروسی پیدا میشه این داستان مثل شبیه داستان مه است بیخی پشت هر زن موفق یک مرد موفق است پشت هر مرد موفق یک زن موفق است شکر خدا جان پدر جان مه زنده است
فقط حرف های قشنگ پدرش که گفت این خانه همیشه درش رویت باز است😢 الهی خداوند روح پدر جانت را شاد و یادش را گرامی کند چقدر رابطه قشنگ و رمانتيک الهی همیشه خوش خندان باشيد ❤🎉
چقدر شباهت به داستان من دارد فقط فرقش این بود که من پدرم را قبلا از دست داده بودم ولی عین خودت تمام چیز مه وطن فامیل درس و تحصیل وظیفه ره راه کرده راهی یک کشور جدید و زندگی جدید شدم حالا خدا ره خیلی رازی استم همیشه موفق باشین رامش برادر شماهم جور و صحتمند باشین❤❤
خداروشکر بعد از این همه وقت که داستان میشنوم یک هم ولایتی پیدا کردم یسرا جان منو تو تقریبا از یک ولایت هستیم ودر ضمن چقدر یک زندگی خوب و چه عشق قشنگی بود واقعا لالا جان چه اسم خوب گذاشتین واقعا هم راست بود ولی یکمی هنگ کردم که چجوری مادر جانت بدون هیچ ممانعت قبول کرد پسر خالت بهت گوشی هدیه بده درسته خانوادت با حرف زدن با پسر های قوم مثل خانواده من ممانعت نمیکنن ولی با تحفه دادن گوشی فکر نکنم خوشحال بشن حتما مادر جانت با خالت اینا قبلا حرف زده بودن هماهنگ شده بودن ولی به هر حال همیشه خوشبخت باشین همینجوری تا آخر عمرت پای این زندگی خوب و عشقت بمان به امید همچین زندگی های خوب برای همه ما جوانان
ای کاش تمام علی نام ها امتو با وفا صادق راستگو باشن خداوند بر همه گی زندگی خوب و خوش بته بسیار یک داستان عالی و پند آموز واقعا زیاد خوشم آمد چون دوست داشتن واقعاًی امی است و تشکر از لالا رامش برای پخش این داستان واقعی و خوشایند و روح پدر جانت شاد و جنت فردوس نصیبش😢❤❤❤
لالا رامش جان شما گفتین که همرای شوهر زبان بازی نکنین که در نظر بد میشن پس وقتی که شوهر به خانم خود گپ های بد میگه که حیران میمانی پس شوهر بد خانم نمیشه باز مرد خو ده قصه نمیباشه اما گپ های بد از یاد خانم نمیره
سلام درود شکر که بخیر گلویتان خوب و خودتان صحت سلامتین در کنار خانواده بلخصوص آرمیتاجان نازنین تان لالا رامش جان و صاحب داستان .. شما یک زوج موافق سرشار از خوشی ها و خوشبختی ها هستید باید هم که باشید چون از شروع رابطه نامزادتان تا حال متفاوتر از دیگران است انسان را چیزیکه به موافقیعت می رساند فقط احترام و صبر است صبر کردند هم آسان و ساده نیست ولی باید تحمل کرد ... در آخر صحبت ها و نصیحت های خوب و زیبایی داشتین لالا رامش برای همه من خودم پیس از دوران کرونا از شرق سعودی رفته بودم به عمره تقریبا ۴ ساعت راه است به طیاره آنجا با یکخانواده خوب هراتی آشنا شدم آنجا من هم اتاق گرفته بودم و آنها هم به همان بلاک بودند به حج عمره انده بودند ۱۵ روزه نهایت مردم دوست مهمان نواز و مهربان بودند و تا حالی در ارتباط هستیم باهم خداوند از شان راضی باشد. موافقیت های بی پایان نصیب همه تان باد مردم هرات و مردم افغانستان 🇦🇫❤
هههه اگر مه هر چیز ده مادرم بگویمجنگمیکند یک بار برایش کفته بودم که کاکایم گفته پروفایل ته تبدیل کو سرم جنگ کرد که چی فساد کدی کاکایت ایقسم گفته😅او پروفایل هم یک کارتونی عاشقانه مانده بودم و بعضی دخترا ازی خاطر به مادر شان هر مصله را گفته نمی تواند چون گپ بزرگ میشه تا ای که حل شوه
بلی من کاملان به این گپ باور دارم که انسانهای که محبتی پدر ومادر ره داشته باشد محتاج به محبت کسی دیگر نداری چون من تجربه این ره دارم پدر ام گرچی عمر کوتاهی داشت ای قدر محبت به دختر های خود کرد که ما هیچ نیاز به محبت دیگران نداشتیم روحش شاد😢
یسرا جان خواهرگلم ببن ده یک حصه خوب صحی غرور کدی خو او چند دختر که همکار شوهرت بود که انهاره دیدی وسرت بد خورد وفورا امر کدی که یا اینها صحی اینحه کار کند یا روز اخر شان باشد امتور گفتی انی😮ببن خوار جان تو چی خبر از مشکلات زندگی او رخترا که همه روز ده رستورانت کار میکند و شب که رستورانت بسته میشه انها صرف به خاطر رفع خیستگی کار میشنند بین خود قصه مذاق میکتد بعد خانه میروند چون خودت دعفتنا دیدی وسرت بد خورد حالانکه این کار هر روز شان بوده انها خو دختران بد نبوده کمی اجتماعی بوده مجبور هستند که شب کاری میکنند و خودت هم دیگه خود نمایی و غرور از حود نشان دادی که مه زن ازی مالک رستورانت استم همه اختیارات ده دستم هر کس را خاستم باشد و کسی را نخاستم فورا اخراج شود ها امتور 😮این فکرت بسیار غلط است ودیدی ده اخر محتاج همان رستورانت شدی اگرنی ده فکر بند کدنش بودی ما انسانها بعضی وقت چون همه خوشبختی هاره یک دمی مبینیم باز یک رقمک مغردر میشیم انی لطفا یسرا جان شکرگذار همه نعمت های خداوند باش مگر مغرور نشو تیز کده
خداوند خوشبخت و. سرفراز داشته باشیتان❤❤روح پدر بزرگوارتان شاد و بهشت فردوس نصیبشان باد 🙏♥️
سلام خواهر قندم همیشی وقت خوشی باشی
زندگی همین جوری خوشمزه است ❤❤❤❤
واقعین بهترین داستان بود که شنیدم همیشه وقت موفق باشین
بسیار داستان زیبا خداوند شما را همیشه خوش و خوشحال داشته باشه با اولاد هایتان
ماشاالله به شما دو جوان ! واقعاً لذت بردم از شنیدن این داستان, تربیه و رویه فامیل خیلی مهم است که میتواند, دختران و پسران را سالم به بار آرد .
خداوند روح پدر گرامی تان را شاد بگرداند.
ممنون از شما آقا رامش بابت نشر داستان...
💙🙏
خدارا شکر یک داستان زیبا و بی درد شنیدیم
تشکر که هر دو قسمت نشر کردین 🙏🏻
رامش جان سلام خدا کند که مریصی تان خوبتر شده باشد بسیار یک داستان خوب وپند آموز چقدر خوشم آمد باید 3 باربشنویم❤❤❤
عالی بود تشکر لالا جان از زحمت های زیاد تان خداوند ج بهشت برین نصیب پدر جان بزرگوار تان بکردانه
تشکر رامش جان از نشر داستان
خداوند پدر جان تانرا غریق رحمت بکند . با تمام رفتگان ما امین .🤲🤲🤲💔💔💔💔
سلام رامش جان عزیز تشکر از برنامه های زبیا تان واقعا که با صدای زبیا تان انسان را از نگاه روحی و روانی آرام می سازیت خداوند شما را همیشه صحت مند داشته باشید ❤❤❤❤❤❤❤
ماشاالله خواهر عزیزم همیشه خوشبخت شوین وخداوند پدرجان تانرا غریق رحمت کنه 🤲🤲
سلام و صحتمند باشید موفق باشید خیلی داستان عالی بود
خیلی داستان قشنگ بود ماشالله ❤
تشکر لالارامش جان واقعا لطف میکنین که داستان های پند آمیز زیبا نشر میکنید خیلی ممنون تان❤
سلام تشکر لالارامش ممنون خیلی داستان عالی بود ❤❤❤
شکر خواهرک زیبایم که خوشبخت استیند . همیشه خوشی های دنیا نصیب تان باشد امین .🤲🤲🤲🥰🥰🥰😍😍😍♥️♥️♥️
ممنون لالارامش جان
شوهر❤ مهربان ❤
سلام آقای آرمان سپاسگذارم با الفاظ زیباتان در مورد هرات الحمدالله هرات جای علم وفرهنگ است پدران ما هم در مقابل در خانم یا دختر خود خیلی عاطفی وبادرک رفتا میکنن .
وبرای خواهرم یسراجان وبرادرم علی جان خوشبختی فراوان آرزو دارم همیشه درکنار هم خوش صحت وسلامت باشید . خداوند پدر بزرگوار تان غریق رحمت خویش قرار بدهد وازجمله صالحین در بهشت قرار بدهد.
داستان خوب اما دل تنګ
واقعا بسیار داستان دلنشین و خوش آیند بود . بسیار خوشم آمد .👌👌👌🥰🥰🥰😍😍😍♥️♥️🌺🌹
Respekt🙏
بسیار یک داستان خوب زیاد اموزدن زیاد چیز های خوب یاد گرفتم همیشه خوش باشین ❤
ماشاءالله به زنده گی ات خواهر جان خداوند به هردوی تان عمر طولانی نصیب کنه امین
❤❤❤❤❤❤❤❤❤داستان عالی همیشه خوشبخت باشین خواهر جان
همیشه موفق باشید برادر عزیز
خدا رحمت کنه پدرتون رو❤💔💔
داستان خوب بود
خدا بر هر کس همین قسم عشق بته به شمول خودم 😞😞😔😔😔
مینا جان اگر به آدم مثل جاوید دیگر اعتماد نکنی حتما برایت بهترین عشق نصسب میشود فقط خودت خودت باش همین
حوبیس یسرا جان دعا میکنم که همیشه حوش آرام باشی ❤
همیشه خوش باشین 😊
خیلی داستان دلنشین و قشنگ بود
با شباهت بسیار زیاد به زندگی خودم داستان زندگی خودت و زندگی مه حتا نام شوهرم 😅
این خانم راست میکه عشق بعد از عروسی پیدا میشه این داستان مثل شبیه داستان مه است بیخی پشت هر زن موفق یک مرد موفق است پشت هر مرد موفق یک زن موفق است شکر خدا جان پدر جان مه زنده است
بلی خواهرکم به هالند خوش آمدی . هالند بسیار یک مملکت عالی ، دلنشین و خوش آیند است . من هم در هالند استم . بخیر ببینم ات خواهرکم .
گپ کلان و مهم اینجه چی است که شوهرت آزاد بود اگر قید گیر میبود حاله زندگیت دگه قسم میبود
شوهر من هم پسري خاليم است بسيار زياد مرد خوب خيلي هم را درست داريم و به هم احترام داريم ♥️♥️ هزار بار شكر كه دارمش 🫀
اغای رامیش ارمان چی وقت داستان زندگی خود را بیان میکنند
❤❤❤❤❤😊😊😊😊😊
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🧿
سلام رامش جان نازنین . شمر که قسمت دوم را زود به نشر رساندیند .🙏🙏🙏😍😍😍
اول اول🎉🎉🎉
متشکر از روایت یک داستان زیبا خسته نباشیدراوی عزیز💕👍
فقط حرف های قشنگ پدرش که گفت این خانه همیشه درش رویت باز است😢
الهی خداوند روح پدر جانت را شاد و یادش را گرامی کند
چقدر رابطه قشنگ و رمانتيک الهی همیشه خوش خندان باشيد ❤🎉
👌🏻🤲🏻🦋🎉
❤❤❤
چون نمیدانم که چی قسم برتان داستان روان کنم
امید ک جور صحتمند باشی لالا رامش
صدای آمبولانس بگروند گرفتی 😅
منم یه شوهر مثله علی میخوام🙁
Respect به همه مادران 😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
بی صبرانه منتظر ودیو تان بودم تشکر لالا جان همیشه خوش باشین با فامیل
از صدای تان خیلی خوش دارم خیلی صدای دل نشین دارین
✋
یک دختر هژده ساله این همه رفتار عاقلانه این همه رفتار هوشمندانه بعید است،
چقدر شباهت به داستان من دارد فقط فرقش این بود که من پدرم را قبلا از دست داده بودم ولی عین خودت تمام چیز مه وطن فامیل درس و تحصیل وظیفه ره راه کرده راهی یک کشور جدید و زندگی جدید شدم حالا خدا ره خیلی رازی استم همیشه موفق باشین
رامش برادر شماهم جور و صحتمند باشین❤❤
خداروشکر بعد از این همه وقت که داستان میشنوم یک هم ولایتی پیدا کردم یسرا جان منو تو تقریبا از یک ولایت هستیم ودر ضمن چقدر یک زندگی خوب و چه عشق قشنگی بود واقعا لالا جان چه اسم خوب گذاشتین واقعا هم راست بود ولی یکمی هنگ کردم که چجوری مادر جانت بدون هیچ ممانعت قبول کرد پسر خالت بهت گوشی هدیه بده درسته خانوادت با حرف زدن با پسر های قوم مثل خانواده من ممانعت نمیکنن ولی با تحفه دادن گوشی فکر نکنم خوشحال بشن حتما مادر جانت با خالت اینا قبلا حرف زده بودن هماهنگ شده بودن ولی به هر حال همیشه خوشبخت باشین همینجوری تا آخر عمرت پای این زندگی خوب و عشقت بمان به امید همچین زندگی های خوب برای همه ما جوانان
در افغانستان خصوصا هرات بچه خاله و دختر خاله با هم رابطه خوبی دارند احترامانه
@@atikamousawi7586 درسته چون خودم با این اقوامم رابطه خوب دارم احترامانه اما هدیه گرفتن از نظر من عادی نبود اما بازم هر خانواده خصوصیات خودشان را داره
🤲🤲🤲👌🙏🙏🕋🕋🕋❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤❤❤🎉
منم یه شوهر مثله علی میخوام میشه
chand sal pesh da yak restaurant kar mekadom wa zane chef raqame khode en dokhtar hasud wa khasis bud. machum chera zana entor mebashan
ای کاش تمام علی نام ها امتو با وفا صادق راستگو باشن خداوند بر همه گی زندگی خوب و خوش بته بسیار یک داستان عالی و پند آموز واقعا زیاد خوشم آمد چون دوست داشتن واقعاًی امی است و تشکر از لالا رامش برای پخش این داستان واقعی و خوشایند و روح پدر جانت شاد و جنت فردوس نصیبش😢❤❤❤
لالا رامش جان شما گفتین که همرای شوهر زبان بازی نکنین که در نظر بد میشن پس وقتی که شوهر به خانم خود گپ های بد میگه که حیران میمانی پس شوهر بد خانم نمیشه باز مرد خو ده قصه نمیباشه اما گپ های بد از یاد خانم نمیره
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤
سلام درود
شکر که بخیر گلویتان خوب و خودتان صحت سلامتین در کنار خانواده بلخصوص آرمیتاجان نازنین تان لالا رامش جان
و صاحب داستان ..
شما یک زوج موافق سرشار از خوشی ها و خوشبختی ها هستید باید هم که باشید چون از شروع رابطه نامزادتان تا حال متفاوتر از دیگران است
انسان را چیزیکه به موافقیعت می رساند فقط احترام و صبر است صبر کردند هم آسان و ساده نیست ولی باید تحمل کرد ...
در آخر صحبت ها و نصیحت های خوب و زیبایی داشتین لالا رامش برای همه
من خودم پیس از دوران کرونا از شرق سعودی رفته بودم به عمره تقریبا ۴ ساعت راه است به طیاره آنجا با یکخانواده خوب هراتی آشنا شدم آنجا من هم اتاق گرفته بودم و آنها هم به همان بلاک بودند به حج عمره انده بودند ۱۵ روزه
نهایت مردم دوست مهمان نواز و مهربان بودند و تا حالی در ارتباط هستیم باهم خداوند از شان راضی باشد.
موافقیت های بی پایان نصیب همه تان باد مردم هرات و مردم افغانستان 🇦🇫❤
🌼♥️🫀
همگیش سریال واری بود یعنی چی 😅😅 شاید دروغ باشه
هههه اگر مه هر چیز ده مادرم بگویمجنگمیکند یک بار برایش کفته بودم که کاکایم گفته پروفایل ته تبدیل کو سرم جنگ کرد که چی فساد کدی کاکایت ایقسم گفته😅او پروفایل هم یک کارتونی عاشقانه مانده بودم و بعضی دخترا ازی خاطر به مادر شان هر مصله را گفته نمی تواند چون گپ بزرگ میشه تا ای که حل شوه
بلی من کاملان به این گپ باور دارم که انسانهای که محبتی پدر ومادر ره داشته باشد محتاج به محبت کسی دیگر نداری چون من تجربه این ره دارم پدر ام گرچی عمر کوتاهی داشت ای قدر محبت به دختر های خود کرد که ما هیچ نیاز به محبت دیگران نداشتیم روحش شاد😢
مادرت چطو در زير حجاب همتو كارا ميكرده كه تو همه يكرقم فكر ميكني
اگر منظورت مه استم مادرم حجاب نمی کرد و نمی کنه. همه را کجا بکرقم دیدیم؟ خودت هر کثافت کاری را می کنی اما با حجاب.
@@afghanistanmagazine8360 همتو است كه از مادر بي حجاب و بداخلاق هستي كه همه حجابي ها بد ميبيني قواره ات از ديدن نيست كه ايقه گپت سر حجاب است آدم لوده
@@afghanistanmagazine8360 كثافت كاري زنت همراي خواهر و مادرت ميكنن كه همه را يكرقم فكر ميكني حجاب نام بسيار پاك است تو احمق به زبان نبيار
یسرا جان خواهرگلم ببن ده یک حصه خوب صحی غرور کدی خو او چند دختر که همکار شوهرت بود که انهاره دیدی وسرت بد خورد وفورا امر کدی که یا اینها صحی اینحه کار کند یا روز اخر شان باشد امتور گفتی انی😮ببن خوار جان تو چی خبر از مشکلات زندگی او رخترا که همه روز ده رستورانت کار میکند و شب که رستورانت بسته میشه انها صرف به خاطر رفع خیستگی کار میشنند بین خود قصه مذاق میکتد بعد خانه میروند چون خودت دعفتنا دیدی وسرت بد خورد حالانکه این کار هر روز شان بوده انها خو دختران بد نبوده کمی اجتماعی بوده مجبور هستند که شب کاری میکنند و خودت هم دیگه خود نمایی و غرور از حود نشان دادی که مه زن ازی مالک رستورانت استم همه اختیارات ده دستم هر کس را خاستم باشد و کسی را نخاستم فورا اخراج شود ها امتور 😮این فکرت بسیار غلط است ودیدی ده اخر محتاج همان رستورانت شدی اگرنی ده فکر بند کدنش بودی ما انسانها بعضی وقت چون همه خوشبختی هاره یک دمی مبینیم باز یک رقمک مغردر میشیم انی لطفا یسرا جان شکرگذار همه نعمت های خداوند باش مگر مغرور نشو تیز کده
❤❤❤
❤
❤❤
❤❤❤❤
❤❤❤❤