سیمین بهبهانی ٬ تابوتی از شعر که غارت شد

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 15 окт 2024
  • مناظره سیمین بهبهانی و استاد ابراهیم صهبا
    -------------------
    یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
    رنجش دهم زجرش دهم زارش کنم خوارش کنم
    از بوسه های آتشین از خنده های دلنشین
    صد شعله در جانش کنم رامش کنم رامش کنم
    در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دلبری
    از ننگ آزارش دهم از غصه بیمارش کنم
    بندی به پایش افکنم گویم خداوندش منم
    چون بنده ای سودا زده کالای بازارش کنم
    گوید بیفزا قهر خود گویم بکاهم مهر خود
    گوید که کمتر کن جفا گویم که بسیارش کنم
    هر شامگه در خانه ای چابکتر از پروانه ای
    رقصم به هر بیگانه ای از خویش بیزارش کنم
    چون بینم آن شیدای من فارغ شد از سودای من
    منزل کنم در کوی وی باشد که دیدارش کنم
    گیسوی خود افشان کنم جادوی خود گویان کنم
    با گونه گون سوگندها بار دگر رامش کنم
    چون یار شد بار دگر کوشم بر آزار دگر
    تا این دل دیوانه را راضی به آزارش کنم
    این شعر مال خانم سیمین بهبهانی است و در ادامه جواب ابراهیم صهبا
    یارت شوم یارت شوم هر چند آزارم کنی
    نازت کشم نازت کشم گر در جهان خوارم کنی
    بر من پسندی گر منم دل را نسازم غرق غم
    باشد شفابخش دلم کز عشق بیمارم کنی
    گر رانیم از کوی خود ور باز خوانی سوی خود
    با قهر و مهرت خوشدلم گر عشق در کارم کنی
    من طائر پر بسته ام در کنج غم بنشسته ام
    من کز قفس بشکسته ام تا خود گرفتارم کنی
    من عاشق دلداده ام بهر بلا آماده ام
    یار من دلداده شو تا با بلا یارم کنی
    ما را چو کردی امتحان ناچار گردی مهربان
    رحم آور ای آرام جان بر این دل زارم کنی
    گر حال دشنامم دهی روز دگر جامم دهی
    کامم دهی کامم دهی الطاف بسیارم کنی

Комментарии •