دکلمه شعر و عشق

Поделиться
HTML-код
  • Опубликовано: 28 авг 2024
  • عاشقی دیدم که از معشوقه حسرت می خرید
    تکه تکه قلب را می داد و مهلت می خرید
    تا سحر بیدار بود و با زبانِ عاشقی
    جرعه جرعه شعر می نوشاند ولکنت می خرید
    لابلای دوزخِ شبهای حسرت زای خویش
    در خیالاتش، کنارِ یار، جنّت می خرید
    در کنارِ سفره ی خالی، برای عشقِ خود
    از خدای مهربانِ خویش برکت می خرید
    لحظه لحظه ساعتش را می شکست و بعد از آن
    لحظه ها را می شمرد و باز ساعت می خرید
    قسمتش چیزی به جز تنها شدن گویا نبود
    از قضا، در کوچه ی تقدیر، قسمت می خرید
    متهم می شد میانِ خلق، اما باز هم
    آبرو می داد و جایش، بارِ تهمت می خرید
    نامِ شاعر را نگویم تا نباشد غیبتش
    بینوا در شهر می گشت و محبت می خرید
    • دکلمه شعر و عشق#شعر #ع...

Комментарии • 10